۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

قورباغه و عقرب (داستان هویت)

روزی روزگاری عقربی می خواست از رودخانه ای عبور كند تا به ديدار خانواده اش در آن سوي رودخانه برود . وقتی عقرب دور و برش را خوب نگاه كرد قورباغه ای را ديد و فكری به ذهنش رسيد . قورباغه را صدا زد و گفت : سلام آقاي قورباغه ، من عقرب هستم و مي خواهم از رودخانه بگذرم تا به ديدار خانواده ام بروم . لطف می كنی مرا پشت خود سوار كنی و به آن سوي رودخانه ببری ؟ اين تنها راه عبور من از رودخانه است .
قورباغه نگاهی به عقرب انداخت و گفت : شرمنده ام نمی توانم چنين كاری بكنم
عقرب پرسيد : آخر چرا ؟
قورباغه پاسخ داد : براي اين كه تو عقرب هستی و عقرب ها قورباغه ها را نيش می زنند . هنوز نيمی از راه را طی نكرده ايم كه مرا نيش خواهی زد و مرا در آب غرق خواهی كرد .
عقرب نگاهی به قورباغه انداخت و گفت : اما آقاي قورباغه ، تو با آن مغز كوچكت فكر نمي كنی كه اگر من در بين راه تو را نيش بزنم ، خودم به همراه تو در آب غرق خواهم شد ؟ بنابراين من هرگز چنين كاری نخواهم كرد .
قورباغه كه كمی گيج شده بود ناچار پاسخ داد : بسيار خوب ، بيا پشت من سوار شو . آنگاه درون آب شيرجه زد و شروع به شنا كردن به آن سوي رودخانه كرد .
لازم به گفتن نيست كه هنوز نيمی از راه طی نشده بود كه عقرب قورباغه را نيش زد . قورباغه كه از اين كار عقرب شگفت زده شده بود ، در حالي كه در آب غوطه می خورد به سوي عقرب بازگشت و گفت : اصلا نمي توانم باور كنم چرا اين كار را كردی ؟ تو كه مي دانستی با مرگ من خودت نيز از بين خواهی رفت .
عقرب پاسخ داد : براي اين كه من عقرب هستم و ما عقرب ها قورباغه ها را نيش می زنيم !
به قول سعدی شیرین سخن : نيش عقرب نه از سر كين است ، اقتضاي طبيعتش اين است .

در مقاله " تحول و دگرگونی فردی " در برچسب " مثل هیچکس نبودن" به این داستان اشاره شده است.

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

تحول و دگرگونی فردی

موجودات همیشه به گونه ای سازگار با هویتشان رفتار می کنند.داستا ن " قورباغه و عقرب" را شنیده اید، من این داستان را در قسمت قصه های خواندنی خواهم آ ورد.اما حاصل قصه این است که " نیش عقرب نه از سرکین است اقتضای طبیعتش این است " که همان رفتار مطابق با هویت را تا کید میکند.خوب حیوان نمی تواند هویتش را تغییر دهد و بر اساس جبری که حاکم بر هستی اوست رفتار میکند.
ما انسانها هم جزٸی از موجودات هستیم اما موجودات با شعور عالم هستی، و اختیار داریم که حاکم بر سرنوشت خود باشیم وهویت خود راتعیین کنیم. نیروی هویت بسیار شگرف است، پس به همین دلیل باید مراقب آنچه به خورد خود میدهیم و بر چسب هایی که به خود می زنیم باشیم. امیدوارم به پرسش های بنیادی تحت عنوان" از باورهای ناخودآگاهمان در مورد کیستی خود آگاه شویم" پاسخ داده با شید یا همین حا لا به آنها فکر کنید و پاسخ آنها را بیابید.برای تغییر باید اول از آ نچه هستیم شناخت داشته باشیم .
باورهای ما در مورد کیستی مان (هویتمان) چارچوب هایی می آفریند که زندگی مان را در محدوده ی آن سپری می کنیم و این به باوری چون اینکه آیاخودمان را احمق یا باهوش می پنداریم محدود نمی شود.باور های ما در مورد کیستی مان تعیین می کند که چه کارهایی را انجام خواهیم داد و این ربطی به تونایی ما ندارد . هر یک از ما تا کنون وقایع مختلفی را پشت سر گذاشته ایم که خاطره ای از شکست یا موفقیت برای ما بجای گذاشته است و بیشتر مان به نادیده گرفتن و ناچیز شمردن موفقیت ها و تمرکز بر شکست هایمان گرایش داریم و چنین گرایشی باورهای محدودیت آفرین ما را تقویت میکند.گام دوم این است که باور های محدودیت آفرینی را که در مورد کیستی خودمان داریم زیر سوال ببریم.
یک متفکر می گوید :" آن سطح تفکری که مارا به جایی که هستیم رسانده است همانی نیست که ما را به جایی که می خواهیم باشیم خواهد رساند."
عناصری که با اطمینان کامل از آن ها برا ی تعریف و توصیف خود استفاده می کنیم بازگو کننده ی هویت ماست ،روزی که خود را با معیارهای برتر تعریف و بر اساس آن معیار ها زندگی کنیم ، روزی که با اطمینان بدانیم که ما چنان کسی هستیم ، روزی است که دنیای ما شروع به تغییر خواهد کرد .گام سوم این است که با دیدی گسترده تر به خود بنگریم و سپس عین آن شویم و با آن زندگی کنیم تا با ور کرده و سپس به مرحله ی تعین برسیم .
دکتر وین دایر می گوید :" " تو همان میشوی که آنگونه می اندیشی" با درک عمیق این قانون، زندگی من دگرگونی عمده ای را از" انسانی که زندگی ای روحانی را سپری می کند به روحی که زندگی ای انسانی را از سر می گذراند" پشت سر گذاشته است . یعنی من موجودی الهی و یک ضرورت الهی هست . "
وباز هم با کلام مولانا خاتمه میدهم :
" ای برادر تو همه اندیشه ای ما بقی را استخوان و ریشه ای ".

۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

از باورهای ناخود آگاهتان در مورد کیستی خود آگاه شوید

شما کیستید؟ در کنه وجودتان خود را چگونه کسی می دانید؟
آیا راهبر هستید یا دنباله رو؟آیا قربانی هستید یا فردی دارای نفوذو تاثیر؟
آیا کسی هستید که پیوسته می کوشد دریابد چگونه می تواند رشد و پیشرفت کند یا کسی که همیشه دنبال بهانه می گردد؟
آیا فقط مجموعه ای از عادت ها هستید یا چیزی ژرف تر و غنی تر از آن؟
آیا حاصل رویداد های گذشته ی زندگی تان هستید یا کسی که هویت خود را اکنون رقم می زند؟
آیا فقط نیمه خالی لیوان را می بینید ؟
آیا نیاز به تایید دیگران دارید؟یا بدنبال رضایت خود هستید؟
آیا خیرخواه هستید؟آیااز شادی دیگران شاد میشوید یا دیگران تا جایی باید شاد باشند که برای شما سودی در بر دارد ؟
آیا کنترل کننده هستید؟ آیابازدارنده هستید ؟آیا می خواهید سرنوشت همه چیز را شما تعیین کنید؟
آیا تشویق کننده و امید دهنده هستید یا برای دیگران آیهٌ یاٌس هستید تا مانع حرکت آنها به جلو شوید؟
آیا آزاد ای که برای خود در همه امور قایل هستید برای دیگران نیز قبول دارید؟
آیا انسان متوقعی هستید؟ آیا همیشه درحال بررسی این هستید که کسی باید کاری می کرده و نکرده و بدین ترتیب اول از همه خود را آزار میدهید ؟
آیا برای هر کاری که به میل خود برای دیگران انجام میدهید انتظار جبران داشته و حتی شکل آن را نیز تعیین می کنید و چون به مقصود نمی رسید ذهن خود را با منفی بافی ها ،پیش داوریها و...درگیر کرده و اول از همه به خود آسیب میرسانید؟
آیا آباد کردن را دوست دارید یا از تخریب کردن لذت می برید؟
آیا برای اینکه احساس مهم بودن خود را به دیگران وحتی خودتان تلقین کنید سعی در کم ارزش کردن دیگرا ن میکنید؟
آیا برای آنچه که بدست نیاورده اید دیگران را مقصر میدانید یاعملکرد خود را مورد بازبینی قرار میدهید؟
...
شما خود تان مبتکر سوالاتی هستید که شما را به پاسخهای درست در مورد کیستی تان میرساند.ولی بدانید که اگر مثل دوران کودکی خود مرتب سوال بپرسید منتها نه ازدیگران بلکه از خودتان و روی سوالاتتان تمرکز کنید حتما پاسخ درست را از درون خود دریافت خواهید کرد ویا به سمت منابع بیرونی درست هدایت خواهید شد تا به پاسختان برسید.
...
بودن وهر سوالی ازخود پرسیدن
بودن و پاسخها را درخود کاویدن
...
و بدانید که اگردر همه ی موارد زندگیتان به این کار عادت کنید شاداب و سرزنده خواهید بود وجاده ای اختصاصی برای خود بسوی پیشرفتی با معنا و هدفمند باز کرده اید .

مقاله مرتبط با این پرسش را تحت عنوان " تحول و دگرگونی فردی" در برچسب " مثل هیچکس نبودن" ارایه خواهم کرد.

۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

دیو باورهای منفی حبابی بود!

باورهای منفی باعث میشود که اختیار ما و سرنوشت ما به دست نیرو های منفی که حاصل آن باور های منفی است بیفتد . بسیاری از این باورهای منفی ریشه در فرهنگ های کهن دارد .چراکه خلقت جمع اضداد است "خیر و شر" ، "تاریکی و رو شنایی" و... . نیروی خوبی و بدی همیشه بوده و هست و خواهد بود . نیروی بدی هم برای موجودیت یافتن ابزاری دارد برای مثال تنگ نظری ، چشم زخم، سحر و جادو راههایی برای عینیت یافتن نیروی بدی است که از طریق انسانهایی که از لحاظ روحی در سطح پایینی از تعالی هستندو مستعد برای انجام این گونه امور ،بروز کرده و وارد عمل میشود تا زندگی آنهایی را که این نیروی منفی را باور کرده اند در اختیار بگیرد . اما آنچه که ما انسانها باید بخاطر بسپاریم این است که نیرو های منفی فقط وقتی قدرت میابند که ما آنها را باور کنیم و برای اینکه به دام این گونه باور های منفی نیفتیم بایدآنها را نفی کنیم تا در ذهن مان نهادینه شود . فلورانس اسکاول شین میگوید:
هیچ کس و هیچ چیز در این عالم ، هیچ سلسله رویداد و هیچ اوضاع و شرایطی نمی تواند شادمانیها و موهبت های نیکو را از ما بستاند یا میان ما و برکت هایمان فاصله ایجاد کند . حتما تا به حال پیش آمده که اوضاع بر وفق مرادتان پیش نرفته و فکر کردید چیزی یا کسی میان شما و مراد د لتان قرار گرفته و از این روست که با ناکامی زندگی میکنید ، اما با تمام وجود به شما اطمینان میدهم که اینطور نیست . در این موارد بطور کلی اینگونه باورهای منفی را انکار می کنیم تا احساس آزادی کنیم .آنگاه خواهیم دید که موهبت های نیکو به سوی ما شناورند و به روشنی پی میبریم که هیچ چیز نمی تواند میان ما و آنچه از آن ما ست با یستد. برای انکار باورهای منفی تکرار این جملات تاکیدی معجزه میکند. چنان از لحاظ ذهنی قدرتمند میشوید گویی دیو باورهای منفی حبابی بوده است که با فوت شما به دیار نیستی رفته است.

" به روشنی می بینم که هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند میان من و آنچه ا ز آن من است بایستد."

" من این آرمان را که حق من می تواند از من مضایقه شود ، در ذهن خودم و در ذهن دیگران نابود میکنم ،همه آنچه که شایسته عالیترین خیر و صلاحم است به سراغم می آید و من با ادراک و بینش روشن حقیقت ، به آن خوشامد می گویم."

" هیچ چیز نمی تواند معترض موهبت هایم شود هیچ چیز نمی تواند با موهبت هایم بستیزد . من میتوانم کارها و اموری عظیم را به آسانی به انجام برسانم."

۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

Climate change

"Blog Action Day" is an annual event that unites the world's bloggers in posting about the same issue on the same day. Our aim is to raise awareness and trigger a global discussion .The subject of this year is "Climate change".
"Blog Action Day" روز 15 اکتبر هر سال همه بلاگر ها راجع به یک موضوع واحد مینویسند که این یک اتحا د جهانی و موثر را نتیجه میدهد برای اینکه شما بلاگر عزیز هم در این جریان جهانی شرکت کنید امروز به این پیوند مراجعه کنید. موضوع امسال " تغییرا ت آب و هوا " میبا شد
Climate change
I think if we back to the nature , we can resolve many things in our life. when we change our style of life, we will not use many things that are not nessesery and are not useful. Then we can control events in our environment.
تغییرات آب و هوا
من نمیتوانم وارد مباحث تخصصی این موضوع بشوم ، اما به عنوان یک انسان میدانم که آنچه که ما به عنوان مظاهر تمدن مورد استفاده قرار میدهیم در یک رابطه زنجیری بر محیط ما و دنیای ما اثر میگذارد. بنابر این هریک از ما مسٌول هستیم در برابر آنچه که تولید یا مصرف ویا حتی استفاده از آن را تبلیغ میکنیم.همه میدانیم که استفاده از مواد شیمیایی ، آلودگی هوا و.... که همه از آثار و نتایج تمدن ماشینی است در نازک شدن لایه ازن و گرم شدن زمین تاثیر فراوان داشته که نتیجه آن آب شدن یخهای قطبی و بروز طوفان های سونامی و بسیاری اثرات مخر ب دیگر است ، که از کنترل انسان خارج است.
شخصافکر میکنم اگر فلسفه "بازگشت به طبیعت " را درسرلوحه همه ارکان زندگی شخصی و اجتماعی خود قرار دهیم بتوانیم اثرات مخرب تغییرات آب و هوایی را تحت کنترل بگیریم.آموزش دوستی با طبیعت نه فقط برا ی پیک نیک رفتن که برا ی تمامی مطلوبیت های آن ضروری بنظر میرسد .همچنین تصویب مجموعه قوانینی که ضمانت اجرایی داشته باشد لازم بنظر میرسد
به امید اینکه کودکان آینده نیز بتوانند زیر آسمان آبی در هوایی پاک بدون ا شعه های مضر خورشید بازی کنند

۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

دیو پوشالی افکار منفی

گاهی افکار منفی چنان در وجودمان تاخت و تاز میکنند که همه ذهنمان را درگیر می کنند بطو ریکه فراموش می کنیم که چشمها را بایدشست جور دیگر باید دید.نمی گویم با آن مقابله کنید که هرچه با افکار منفی خود بیشتر بجنگید و مقابله کنید قویتر میشوند و در ذهن شما چنان جا خوش میکنند که گویی حقیقت محض است، بلکه بگذارید این افکار به آرامی از ذهن شما بگذرند و در همان حال شما این جمله تاکیدی را تکرار کنید :
" هم اکنون عشق الهی هر گونه اوضاع و شرایط نادرست را در ذهن و تن و امورم نیست و نابود می کند . عشق الهی قدرتمند ترین عنصر عالم است و هرآن چه را که هم جنس خود نباشد از میان بر میدارد".
چنان آرام میگیرید که گویی اصلا همه چیز از اول درست بوده و طبعااز آشوب های بعدی آن نیز در امان می مانید.

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

دوری کنیم

برای بر انگیختن نیروی ایمان وبهره مندی کامل از آن باید از موارد زیر دوری کرد :

  • تعمیم دادن، مشکل اینجا ست که ما گاهی از روی نیاز به احساس اطمینان و بی میلی به اندیشیدن ، باور های خود را در بارهٴ مساٸل زندگی تعمیم میدهیم . ما باید به هر لحظه ، به هر رابطه و به هر موقعیت با چارچوبی کاملا جدید وارد شویم تا بتوانیم دست به کشف و اکتشاف بزنیم. باید آن را فرصتی جدید بشمریم و بدانیم که همیشه درسی جدید وجود دارد که باید آن را در یابیم.
  • ایستا یی و بی حر کتی، نباید بگذاریم اطمینا ن و ایما ن ما را ایستا و بی حرکت کند. اگر بیاموزیم از نا مطمین بودن لذت ببریم ، اگر بتوانیم همین حالا خودمان را در این حالت قرار دهیم و در دل بگوییم " لازم نیست همه راه چاره ها را بدانم و از همه چیز یقین داشته باشم . من برای کشف کردن آماده هستم " آن گاه بسیار توانمند خواهیم شد. زیرا راه کارهایی که در زندگی مان به دنبالشان هستیم و گام هایی که باید به سوی مراحل بعدی برداریم در قلمرو ناشناخته نهفته است.
  • توجیه کردن ، یاد گرفته ایم که عمل نادرستمان را توجیه کنیم .
  • دنباله روی ، بیشتر مردم وقتی دچار تردید میشوند به دور و بر خود نگاه میکنند تا ببینند دیگران چه می کنندولی آیا این به آن معنا است که آن کار درست و به جاست. ما با ید به گونه ای بی همتا و متفاوت بیند یشیم و همه چیز را همانگونه که به نظر می آید نپذیریم با ید متفکری منتقد ، پویا و پیشتاز باشیم.
  • قضاوت کردن، ما همه روزهایمان را با قضا وت کردن ، تعریف و توصیف نمودن و برچسب زدن سپری میکنیم و در پایان هم به همه چیز وصله های ناجور می زنیم .دقایقی را بدون برچسب زدن ، داوری کردن ، تعریف و توصیف نمودن ، ارزیابی و تعبیر و تفسیر کردن بگذران تا ناگهان رها شوی.

و حافظ لسان الغیب هم در باب قضاوت کردن می گوید :

یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد ______ بیا این داوریها را به پیش داور اندازیم

۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

گذشتن از هفت خان

هر یک از ما در ذهن خود دیوهایی را ساخته و پرداخته ایم که گاهی با او همدست میشویم و برعلیه خود دسیسه میکنیم و گاهی با آن در جنگیم ،دیو افکار منفی ،دیو باور های منفی، دیو ترس ، دیو کینه، دیو جهل،دیو تنگ نظری و .... من میخواهم در یک روند آرام و هماهنگ همچون رستم، پهلوانی خود ساخته شده و سوار بر رخش معرفت به جنگ اکوان دیو برویم،که اگر راهوار باشیم و باهم، شاید که هفت خوان را باپیروزی بگذرانیم.
فلورانس ا سکاول شین میگوید:شاید همیشه نتوانیم اندیشه هایمان را مهارکنیم اما کلام خود را میتوانیم در اختیار گیریم .تکرار بر ذهن نیمه هشیار اثر میگذارد و آنگاه بر موقعیت تسلط می یابیم.
استفاده از جملات تاکیدی و تکرار آنها راهی مطمٌن برای شکست دیوهای خود ساخته ذهن ماست .اگرچه راه حل آسان به نظر میرسد ولی اول باید آگاه باشیم که این دیوها چه میتوانند بر سر ما و اطرافیان ما بیاورند ،دوم باید بخواهیم و باور داشته باشیم که باید خود و زندگی خود رااز دست آنها برهانیم ،آنگاه با ایمان ،ممارست و پشتکار ا ست که این راه حل ساده پهلوانی چون رستم می آفریند. فقط یکبار امتحان کنید تا به تاثیر آن پی ببرید.خودتان را محدود به مکان و زمان خاصی نکنید در زمان هایی که از دست رفته محسوب میشوند مثلا در حال رانندگی هستید و در ترافیک گیر کرده اید، یا در حال شستن ظرف یا ورزش کردن و قدم زدن هستید،بد خواب شده اید و افکار مختلف به ذهن شما هجوم آورده اند ، این جملات را در ذهن خود تکرار کنید .خواهید دید که چگونه وجود شما از استرس ها و فشارهای روانی پاک میشود وآرامشی شما را فرا میگیرد که تا بحال تجربه نکرده اید.
هر از گاهی جمله ای جدید را همراه با مورد استفاده آن ارایه میدهم .این "جملات تاکیدی" بر گرفته از منابع مختلفی از اساتیدی مثل فلورانس اسکاول شین ،آنتونی رابینز، دکتر وین دایر، دیپاک چوپرا ،مارک فیشر،باربارا دی آنجلس ،ساتیا سای بابا و...وکتب مقدس ادیان ابراهیمی و آیین های هندو و بودا میباشد.اگرشما هم تجربه ای در این مورد دارید مرا نیز سهیم کنید.

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

اقدام کنیم

برای بر انگیختن نیروی ایمان وبهره مندی کامل از آن ،" آنتونی رابینز" میگوید:

  • نخست باید شک و تردید آفرید تا بتوان برای آفرینش ایمان ، اطلاعاتی تازه کسب کرد .اگر در جایگاه امروز خود مطمٸن و استوار باقی بمانیم ، هیچگاه رشدو پیشرفت نخواهیم کرد. باید شک و تردید را یار خود سازیم و همیشه باز و پذ یرا باشیم تا بتوانیم مفاهیم ،ایده ها ، احساسات ، افکار ،باورها و راهبردهای جدید را بپذ یریم. لازم نیست تا زمانی که گرفتار درد و ناراحتی میشویم منتظر بمانیم .
  • در هم شکستن قالب ها و الگوها ،کافیست از شک و تردید برای در هم شکستن قالب ها و الگوهای خود استفاده کنیم .اگرالگو ها را درهم نشکنیم آینده مان مثل گذ شته مان خواهد بود و تا زمانی که ا فکارمان را تغییر ندهیم ، زندگی مان تغییر نخواهد کرد .
  • بسیار بیندیشیم بدون اندیشیدن به هیچ چیز ایمان پیدا نکنیم و پرسش های موشکافانه بپرسیم وهرچه را به ما عرضه میشود چشم و گوش بسته نپذ یریم .دانش خود را در امور مرتبط به زندگیمان بیافزاییم.زندگی هر کس از دو راه شکل می گیرد : از راه بیرون و از راه درون ، اگر برای تصمیم گیری از راه بیرون استفاده کنیم یعنی میانبر زده ایم پس باید تقلید کنیم که همیشه پاسخگو نیست اما با اندیشیدن و پرسش های موشکافانه راه درون را پیش گرفته ایم. پس باید تصمیم بگیریم اندیشمندی پویا و در حال پیشرفت باشیم . همیشه در جستجوی درک و آگاهی بیشتر و نگاهی متفاوت به رویدادهای زندگی باشیم تا با پشتوانه محکم تر دست به انتخاب بزنیم .
    " اگر یاد بگیریم احساس ایمان را یار و یاور خود کنیم و در جای لازم با شک و تردید و عدم اطمینان همراه شویم ، یعنی از این نیروی دو گانه به گونه ای متعادل استفاده کنیم ،آن گاه زندگی آرمانی و بسی فرا تر از رویاهایمان خواهیم داشت."
  • از روی ترس تصمیم نگیریم ، که اغلب موجب دنباله روی از دیگران میشود. در حالی که شرایط هر کس منحصر به خود اوست .
  • باور هایی را بیافرینیم که حتی در شرایط سخت در ما ایمان بیافریند . مثلا من باور دارم " نیرویی مرا راهنمایی میکند" چرا که معتقد هستم که برای این به این دنیا آمده ام تا ماموریتی خاص مهم را به انجام برسانم .همیشه احساس میکنم که راه چاره با پای خود به سوی من خواهد آمدو بر پایه این باور تا راه چاره را نیابم تسلیم نمیشوم.
  • تمرین آنی آفرینش ایمان را بارها انجام دهیم تا نهادینه گردد . یعنی از جا بلند شویم و به رویدادی فکر کنیم که می خواهیم رخ دهد و نسبت به آن احساس امیدواری کنیم و بعد آن را به احساس ایمان و اطمینان تبدیل کنیم و در خود شور و حرارت ایجاد کنیم .دراین حالت به وضعیت بدن خود دقت کنیم ،چهره ، دستها ، طرز ایستادن ، نشستن و راه رفتن و حتی نفس کشیدنمان و این حالتها را بخاطر بسپاریم . تا در تکرار های بعدی بدنمان را در این حالت قرار دهیم تا درذهن مان احساس ایمان و اطمینان ا یجاد شود .
    اگر همین تمرین را در حالت تردید و دو دلی و یا ناامیدی انجام دهیم و به وضع بدن خود دقت کنیم تفاوت را درک کرده و بهتر تمرین آنی آفرینش را انجام میدهیم.
    در پست بعدی به آنچه نباید بکنیم میپردازیم و شما هم با من همراه شده و پیشنهاد دهید.

۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

کودک نان آور

دختر کوچک من می پرسد :
که چرا این کودک در خیابان تنهاست؟
که چرا این کودک راهی مدرسه نیست؟
که چرا ، این یکی فال حافظ دارد؟
وان یکی دسته گلی؟
پس کتاب درسش، پس مداد و مشقش
در کجا جا مانده ست؟
صورتش ، دستانش، گردن باریکش
چه سیاه است ولی ، تیره چشما نش
می درخشد وقتی ، اسکناسی
ناچیز در هوا می چرخد
پدرش کو، مادرش را چه شده است؟
دست پر مهر چه کسی بر سر اوست
مهربانی ، عشق را
پس که می افروزد دروجود کودک؟
حافظ او چه کسی ست؟
که چنین بی پروا می رود در هر جا
در کجا می ماند؟ در کجا می خوابد؟
آرزوهایش چیست ؟
رویاهایش به کجا خواهد رفت؟
این کودک ، این امید فردا
این رها شده در هر جا
چه کسی مسٌول است؟
چه کسی میداند، که چه می بایست کرد؟
سرگردان کودک تنها را
دخترم می دانی بس فراوان علت
میتواند باشد هر یک را
آن یکی بی پدر ، مادرش بیماراست
این یکی ، پدرش معتاد است
دیگری سر راهی بوده است
یا یتیمی که اسیر د یوی ست
یا پدر زندانی ست
مادرش هر جایی ست
دیگری را بینی که پدر بیمار است
از کار افتاده ست
00000
کودک نان آور میدود در هر جا
تاسیر سازد ، گرم سازد،سقف سازد بر سر
دخترم این همه قربانیها ،از نا بهنجاریها ست
ریشه دارد جایی که اگر بشکافی
می بینی متورم شده است در جایی قدرت و پول
می بینی خوب قسمت نشده ست امکانات
حاصل اش بیکاری، بیماری اعتیاد و فحشا ست
می پرسی که چه می بایست کرد؟
می دانی د لبند م، سرد و بی مهر گذشتن
از کنار کودک سرگردان ،راهش نیست
پول خرد ناچیز درمان نیست
گرچه باید باشد، لحظه را تسکین است
000
000
000
پس راه حل در کجاست؟ می گویمت فرزندم
باید جهانی گردد این کودک سرگردان
تا بشنوند فریاد خاموش در گلویش
باید جهان ریزد اشک بر او و سر نوشتش
تا ما بخاطر آریم که او در این نزدیکی ست
00000
تا ما فرا بخوانیم هر همت بلندی
حالا زمان آنست تا ما به میدان آییم با همه داشته هامان
اندیشه مان ، مال مان ، عشق مان ، وقتمان

این دلنوشته درتاریخ هفتم مهر 1388
توسط م.الف.نیک سروده شده است

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

همه ی بودن من

مشت های گره کردۀ من خالی است
انگشتانم را بر هم میفشارم
اما، دستانم چه تهی است
پس کجاست؟ پس چه شد؟
حبابی در دست داشتم؟حبابی از باورها ؟
حبابی از باید ها و نباید ها؟حبابی از آرزوها؟
خالی دستانم در نیمه راه بودن
وه ، چه دشوار است. آیا آغازی ست؟
سرگشتگی من اکنون می گوید:
بار سنگین قضاوتهایت را بسپار به خاک
و رها کن خود را از هر آنچه که تو را آزرده ست
بگسل بند فرسودۀ دلبستگی هایت را،
زنجیر کهنۀ وابستگی هایت
دور کن همه ناخواستنی هایت را
پاک کن ذهنت را، پاک کن ذهنت را
و به خاطر آور آنچه را خواسته ای
شکر بگذار آنچه را داشته ای
بگذر از هر آنچه به زمان وابسته ست
نقطۀ آغاز است در بودن
لحظه ای کوتاه است همه ی بودن من
می نمایم خود را غرق در این بودن
بودن و با خود یکرنگ شدن
بودن و از خود نترسیدن
بودن و داشته ها و نا داشته ها را پذیرفتن
بودن و خود را باور داشتن
بودن و از خود هر سوالی پرسیدن
بودن و پاسخ ها را در خود کاویدن
چه شکوهی دارد همۀ بودن من
چه شکوهی دارد همۀ بودن من
(ا ین دلنوشته درتاریخ 5 شهریورتوسط" م.الف. نیک" سروده شده است)

برانگیختن ایمان

برای بهره مندی کامل از نیروی ایمان و برانگیختن شور و انرژی درونی چه باید کرد و چه نباید کرد؟

مقاله های مرتبط با این پرسش را تحت عنوان " اقدام کنیم " و" دوری کنیم" در برچسب " مثل هیچکس نبودن" ارایه خواهم کرد.

۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

توهمه اندیشه ای

ای برادر تو همه اندیشه ای مابقی را استخوان و ریشه ای (مولانا)*
اغلب ما در سطحی پایین تر از آن چه توانایی رسیدن به آن را داریم باز میمانیم.دکتر وین دایر میگوید: "تو همان میشوی که آن گونه می اندیشی".اصولا برای کارهایی که در محدوده ذهنی ما قابل باور است خود به خود ایمان ما فعال میشود و آن کار را انجام شدنی میدانیم. پس برای آنچه که بنظر نشدنی می آید ولی آ رزوی انجامش را داریم باید ایمان بیافرینیم.نیرویی که باید آن را از درونمان فعال کنیم. چرا که ایمان همان شورو انرژی است که می تواند ما را از موانع عبور دهد باید بدانیم از درون ما میجوشد فقط باید آن را تجلی بخشیم .و این همان مثل معروف خودمان را بیاد میآورد" خواستن ،توانستن است".امید و آرزو بی تحرک و ایستا هستندوبا احساس ایمان و اطمینان است که واقعیت می یابند.
اصل " جست و جو کن تا بیابی" یعنی در هر موقعیتی به دنبال هر چه بگردیم آن را خواهیم داشت. پس باید مراقب باشیم چه میخواهیم وایمانمان که همان شور و انرژی درونمان است را صرف چه کاری میکنیم.من بارها تجربه این را داشته ام که از ته دل به دنبال راه کاری بوده ام یا سوالی ذهنم را مشغول کرده است و پاسخم را دریافت کرده ام حتما شما هم این تجربه را داشته اید.
این مطلب را با پرسش کوانتومی دیگری دنبال خواهم کرد
*(منظور از ای برادر ای انسان است)

از عالم دیگر

مایکل نیوتن ، روانشناس و محققی است که عمر خود را صرف تحقیق و بررسی در عوالم بعد از مرگ کرده است او در حالت هیپنوتیزم به حافظه پنهانی و ضمیر ابر آگاه مراجعین خود دست یافته وخاطرات و تجربیات آنها را از دنیای دیگر شرح میدهد .نکته ای که در میان همه گفته های مراجعین دیده میشود این است که در عالم دیگر نظم و ترتیب خلل ناپذیر ، مهر و محبت سر شار و نظام آموزشی آن است.
نخستین کتابش " journey of souls " برگردانده شده به فارسی توسط" محمود دانایی" به نام " سفر روح" دریچه جدیدی را از عوالم پس از مرگ ،برزخ،حساب و کتاب آخروی و دیگر مسایل عالم بعد ، به روی خوانندگانش باز میکند.
کتاب دوم او "Destiny of souls" برگردانده شده به فارسی به نا م" سرنوشت روح " است.
آنچه که باید به آن توجه کرد این است که همه کتب مقدس به گونه ای رمز آلود به این موضوعات پرداخته اندوچه بسا از آنچه در پیش است ترسانده اند بطوریکه انسان ازمرگ میترسد وآنرا سفری دلنشین نمی یابدوچنان دو دستی به این عالم وهمه اشتباهاتش میچسبدتا مرگ را به خاطر نیاورد. اما نکته در این است که در این دو کتاب چنان تصویری زیبا و خیال انگیز از عالم دیگر ترسیم میشود که دیگر مرگ خاکستری واندوهناک جلوه نمیکند.

۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

ایمان چیست؟

چه چیزی در کریستف کلمب شهامت در نوردیدن اقیانوسها را آفرید؟
فکرش را بکنید بعضی وقتها وقتی قرار است به کشوری جدید ، شهری جدید ، جاده ای جدید یا حتی ساده تر به اتوبانی که تا به حال نرفته اید بروید چه احساسی دارید ، در حالی که همه آنها حداقل روی نقشه وجود دارد.رفتن به سرزمین های ناشناخته را آیا میتوان فقط با شهامت توضیح داد؟
چه چیزی در مهاتما گاندی قدرت مقاومت ورهبری مردم هند به سوی آینده ای مستقل را آفرید؟
چه چیزی باعث شد نلسون ماندلا بتواند با تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی مبارزه کند؟
وبسیاری بزرگان دیگر...از نظر آنتونی رابینز فقط نیروی ایمان است که میتواند چنین شهامتی را بیافریند. منهم کاملا موافقم ولی معتقدم که با این مثال نباید احساس کنیم که "ما قرار نیست کارهایی با این عظمت بکنیم، یرای معمولی بودن نیاز به این همه فلسفه بافی نیست".آنچه که باید به خاطر بسپاریم این است که :
زندگی صحنه زیبای هنرمندی ما ست *
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود....
پس زندگی معمولی وجود ندارد ،هرانسانی با طرح خاصی به صحنه زندگی وارد میشود اینکه بتواند سناریو را بخاطر آورد، درک کند وبه زیبایی اجرا کند ، به شور و انرژیی احتیاج دارد به نام ایمان و هر کاری که با شور ایمان آمیخته باشد تبدیل به یک شگفتی میشود که هرگز فراموش نمیشود.
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
این موضوع را ادامه خواهم داد و منتظر نظرات شما هستم .
*فکر میکنم شعر از سهراب سپهری باشد. البته آثار شکسپیر نیزپر از قطعاتی است که زندگی را نوعی صحنه تآتر
می خواند مثلا در نمایشنامه "As you like it" که به فارسی به نام "هرطور که بخواهید " می گوید :
دنیا همه صحنه ای ست،
و مردان و زنان بازیگران:
به صحنه می آیند و از صحنه می روند
و هر کس در عمرخود بسیارنقشها که بازی میکند

نیروی ایمان را فعال سازیم

تاحالابه این فکر کردید که ایمان چیه ؟ از چه جنسیه؟ چطوری دوست دارید تعریفش کنید ؟

مقاله های مرتبط با این پرسش را تحت عنوان " ایمان چیست ؟" و" تو همه اندیشه ای" در بر چسب "مثل هیچکس نبودن" ارایه خواهم کرد.

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

لحظه آغازاست

به نام خداوند جان و خرد
دوباره متولد شده ام.هیجان انگیز است .گویی دررا به دنیایی تازه گشوده ام.بودن در این لحظه همتی میخواست که آن را یافته ام.دوست دارم به خودم تبریک بگویم.حس عجیبی دارم گویی قدم اول را برداشته ام ومی دانم که دیگر از پای نخواهم نشست تا در مسیر درست قرار بگیرم.به امید تعامل با شما هستم و میدانم که میتوانم.و به شما که این لحظه را با من شریک شده اید افتخار میکنم.به امید پیروزی