۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

این چه ؍سر است

داستان مناظره حضرت موسی با خداوند که عاقبت به حضرت موسی گفته شد: سخت گرسنه ام ،مناظره رها کن .رو طعام ها بساز فردا می آیم .موسی طعام ها بساخت از بامداد نظر کرد همه چیز آماده بود ؍الا آب. درویشی آمد و نان خواست ، به او گفت دو سبو آب آور تا نان دهم و درویش خد متها کرد و نان گرفت و رفت .
موسی تا دیر وقت منتظر شد و غذا را بین همسایگان پخش کرد و مانده بود این چه ؍سر است ،تا زمان انبساط آمد. سوال کرد: وعده فرمودی و نیامدی .گفت: آمدم اما تو ما را نان ؍کی دهی تا دو سبو آب نفرمایی آوردن._____ <مجموعه مقالات شمس تبریزی>