۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

گا م بعدی را بر چه پایه ای برداریم ؟

ویل دورانت میگوید " شادی از خرد عاقل تر است." نظر شما چیست؟
مقاله ای در این رابطه به نام "شاد باشیم اما نه بی تفاوت نسبت به سرنوشت یکدیگر" در برچسب "مثل هیچکس نبودن" گذارده ام.

۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

تبردزد

دهقانی تبرش را پیدا نمی کرد .به پسر همسایه اش شک کرد . او را زیر نظر گرفت . رفتار پسرک عینا شبیه رفتار یک تبر دزد بود ،حتی چهره اش هم چهره ی یک تبر دزد بود. حرف هایی که می زد، چیزی جز حرف های یک تبر دزد نبود.تمامی حالت ها و رفتار هایش از یک مرد تبر دزد نشان داشت.
تا که به طور اتفاقی ، هنگام جابجا کردن دسته ای چوب بود ، که تبرش را پیدا کرد.
روز بعد ،وقتی پسر همسایه را نگاه می کرد ، هیچ نشانه ی خاصی ، نه در رفتارش و نه در حالتش نمی دید که گواه بر تبر دزد بودن او باشد. ______حکایتی چینی منسوب به لیه یوکو ( قبل از میلاد)

در مقاله "پیش داوری یا قضاوت نادرست " در برچسب های "مثل هیچکس نبودن،پرسش های بنیادی" به این داستان اشاره شده است.

۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

پیش داوری یا قضاوت نادرست

پیش آمده که به شخصی سوظن داشته باشید و بعد متوجه شوید که اشتباه کرده اید، یا براساس رفتار نادرستی که بر مبنای این فکر نادرست در پیش گرفته اید فرصت داشتن یک رابطه درست و منطقی را با شخص مورد نظر از دست داده باشید ؟
آیا با خود شما چنین رفتاری شده است یعنی در مظان سوظن قرار گرفته اید تادرک کنید که چه فشار روحی بر شخص وارد میشود؟
آیا تا به حال شده که کسی از اطرافیان شما که طاقت تحمل وجود شما را ندارد ( به هر دلیلی ) با صحنه سازی و جابجا کردن چیز های با ارزش ،شما را در مظان اتهام قرار دهد و در اطراف شما جوی از شک و تردید و بی اعتمادی فراهم آورد تا اینکه شما از مبارزه خسته شوید و نتیجه بگیرید که شخصیت شما و هویت شما ارزشمند تر از این است که بازیچه دست افراد نادرست و ناراست قرار گیرد؟
در این صحنه در هر نقشی که هستید دوست دارم داستان کوتاهی به نام "تبر دزد " را در بر چسب " قصه های خواندنی " برایتان بگویم شاید بتوانیم دست از پیش داوری و قضاوت کردن برداریم.

۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

نوروز آمد و افرینش جلوه سبز خود را متجلی کرد

نوروز 1389 شمسی بر همه ایرانیان سراسر جهان مبارک باد.
نوروز را با روزهایی نو ، اندیشه هایی نو ، کرداری نو و گفتاری نو شروع کنیم .
همان طور که در روزهای پایان سال 1388 شمسی زنگار از خانه هامان زدودیم ، در 13 روز گذ شته فرصتی بود تا زنگار از دلهامان بزداییم ، و دیروز در سیزدهمین روز از نو روز اهریمن را از وجودمان و زندگیمان بیرون کنیم . و از حالا یادمان باشد که باید بیدار دل بمانیم و دستاوردهایمان را پاس بداریم و بدانیم که اهریمن برای غارت هستیمان فرصت را از دست نمی دهد .خواب غفلت ما چاره کاراهریمن است پس بیدار بمانیم.