دهقانی تبرش را پیدا نمی کرد .به پسر همسایه اش شک کرد . او را زیر نظر گرفت . رفتار پسرک عینا شبیه رفتار یک تبر دزد بود ،حتی چهره اش هم چهره ی یک تبر دزد بود. حرف هایی که می زد، چیزی جز حرف های یک تبر دزد نبود.تمامی حالت ها و رفتار هایش از یک مرد تبر دزد نشان داشت.
تا که به طور اتفاقی ، هنگام جابجا کردن دسته ای چوب بود ، که تبرش را پیدا کرد.
روز بعد ،وقتی پسر همسایه را نگاه می کرد ، هیچ نشانه ی خاصی ، نه در رفتارش و نه در حالتش نمی دید که گواه بر تبر دزد بودن او باشد. ______حکایتی چینی منسوب به لیه یوکو ( قبل از میلاد)
در مقاله "پیش داوری یا قضاوت نادرست " در برچسب های "مثل هیچکس نبودن،پرسش های بنیادی" به این داستان اشاره شده است.
۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر