۱۳۸۸ آبان ۱۵, جمعه

بدن ما آیینه افکار یا خود آگاهی ماست

دکتر دیپاک چوپرا صاحب مرکز" آیورودایی د یپاک " در شهر لنکستر ایالت ماساچوست است و متخصص پیشرو در پزشکی ذهن/بدن و دانش نوین ایمنی شناسی روانی – عصبی است .
او میگوید :" بدن ما آیینه افکار یا خود آگاهی ماست . اطلاعات ضر بدر تمرکز برابر است با واقعیت . چیزی به نام واقعیت وجود ندارد ، بلکه برداشت از واقعیت است که وجود دارد و این برداشت همان تعبیر و تفسیری است که خود برای خود انجام می دهد . پس برچسبی که به هر رویداد می زنیم با خود آن رویداد برابر است . "
درک این موضوع آسان به نظر نمی رسد ، مثال ها ی ساده بسیار ی از مواقع راه گشا هستند :
حتما شما هم کسانی را مشاهده کرده اید که گرد کهولت سن بر آنها نشسته اما زیبایی زوال ناپذیری در چهره خود دارند. بسیاری از ما وقت و پول زیادی صرف میکنیم تا زیبایی و طراوت اثر گذاری را با خود همراه کنیم ولی با افرادی برخورد میکنیم که عمر بیشتری را سپری کرده اند اما چهره ای درخشان و جذ اب و نگاهی آرامش بخش دارند که در راز آن می مانیم .
من میگویم که هیچ جای تعجب نیست چرا که اگر در شخصیت و تفکر آنها دقیق شویم می بینیم که آنها ذهنی آ رام دارند ، قدرت درک بسیار بالایی دارند بقول معروف تا نوک بینی خود را نمی بینند ، تفکر منفی ندارند و مرتب در حال قضاوت کردن و برچسب زدن به خود ، دیگران و رویداد ها نیستند ( اهل غیبت کردن /منفی بافی نیستند) بخود اعتماد دارند پس نگران قضاوت دیگران نیستند که همین موجب میشود نگاهی ارامش دهنده و اعتماد بخش ، بد ور از هر گونه تردید داشته باشند ،با ایمان هستندو... و خلاصه اینکه انرژی مثبت از خود ساطع کرده و اثر مثبت بر خود و دیگران میگذارند.
بقول خواجه حافظ :
"گر نور عشق حق به دل و جانت افتد ---- بالله که از آفتاب فلک خوبتر شوی"
حتما شما هم در اطراف خود کسانی را دارید که فقط راجع به بیماری و درد و رنج خود حرف میزنند و طبعا همیشه هم با همان درد ها و بیماریها دست در گریبان هستند و بسیاری نمونه های دیگر.

در پرسش کوانتومی "ارتباط ذهن و بدن " از یک ناشناس نظری داشتم بدین مضمون :
"من این را بسیار دیده ام مثلا کسی که برای پیش بردن اهداف خود مرتب در فکر توطٸه کردن برای دیگران است و موجبات ناراحتی دیگران را فراهم کرده است ، در جایی دیگر شاهد مشکلاتی بدتر برای خود بوده و یا بیماریها یی گریبانش را گرفته که ذره ذره او را از بین برده و مانند یک شکنجه داٸمی و طولانی او را همراهی کرده و می کند تا زمانی که عمرش به پایان برسد .ولی آنچه جالب است این است که او باز هم نمی فهمد که سر منشاٴ تمامی رنج هایش خودش بوده و هست و همچنان به همان روش زندگیش ادامه میدهد ."
دوست داشتم این نظر را به مقاله ام اضافه کنم و و همچنین شعری از سعدی شیرین سخن در تایید و تکمیل این نظر :
یکی بر سر شاخ بۥن می برید ---- خداوند بستان نظر کرد و دید
بگفتا که این مرد بد می کند ---- نه بر کس ، که بر نف۠س خود می کند

من این بحث را تحت عنوان"اند یشمند پشت هر اند یشه" ادامه خواهم داد.