۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

رویین تن شدن

این مقاله در ادامه پرسش های مطرح شده در"نگاهی از بیرون بر رفتار خود " در برچسب "پرسشهای بنیادی " آمده است.
اگر تمام تمرکز خود را بر تلافی کردن آنچه که دیگری کرده است قرار دهیم یعنی کنترل فکر و ذهن خود و حتی زندگی و تصمیمات خود را به دست آن دیگری سپرده ایم و بر اساس قانون "عمل و عکس العمل " زندگی خود را قرار داده ایم که با ادامه این روند سر نخ گم شده و همه چیز عکس العمل میشود .
چوپرا می گوید :"راه رویین تن شدن این است که تدافعی رفتار نکنیم . دفاع از دید گاهی را که داری کنار بگذار تا آن گاه هیچ حمله ای بر ضد تو انجام نگیرد .آن گاه که به طور کامل در حالت عدم خشونت قرار می گیریم ، تمام موجودات پیرامون ما خشم وخشو نت را کنار می گذارند ."
همچنین مثل معر وف " کم گوی و گزیده گوی چون دۥر" را باید آویزه ٴ گوش خود کنیم تا کمتر به دیگران آسیب برسانیم و کمتر از دیگران آسیب ببینیم . باید بدانیم که احساساتی که در اطراف ما در قلیا ن است چه مثبت و چه منفی قابل درک ودریافت است و نیازی نیست درباره آن گفتگو شود .هر حالت عاطفی هورمون ویژه ای دارد که با تراوش از بدن بر دیگران اثر می گذارد . ا ین که می گوییم " وقتی وارد اتاق شدم فضای پر تنش را احساس کردم " واقعیتی فیزیولوژیکی است .
امر سون می گفت : "هستی تو با چنان صدایی بلند در گوش من فریاد می زند که نمی توانم حرف هایت را بشنوم ." و این نیز واقعیتی فیزیولوژیک است .
اگر تحت تاثیر محرکهای محیطی زندگی کنیم، در واقع کنترل ذهن خود را نا دانسته به دیگران سپرده ایم . کدام دیگران ؟ آنهایی که از کنترل اطرافیان خود احساس قدرت کرده وبرای پیشبرد مقاصد خود از این افراد تحریک پذیر استفاده می کنند .حتی گاهی اوقات فقط برای تفریح اقدام به بر انگیختن احساس شما میکنند .*
اگرآرام و خونسرد بر مبنای عقاید و ایده های خود زندگی کنیم فارغ از اینکه دیگران چه قضاوتی میکنند و یا چه انتظاراتی دارند و مستقل از تایید دیگران به راه خود رویم و به ندای درون خود گوش فرا دهیم و نشانه ها را در یابیم ،آنگاه میتوانیم شاهکار خود را خلق کنیم که بی نظیر و اثر گذار خواهد بود و حتی تمامی منتقدین ما که تعدادشان کم هم نیست انگشت به دهان میمانند و بخود آمده و می فهمند که تمام زمان و انرژی را که در راه دخالتها و قضاوتها و سر خوردگیها و حتی دشمنیهای خود صرف کرده اند تا ما و دنیای اطراف ما و خود را کنترل کنند، به هدر داده اند . زمان از دست رفته باز نمیگردد و با ید با احساس تاسف درونی خود عمر خود را سپری کنند و یا با کور دلی برای دیگری همین مزاحمتها را فراهم کنند تا مهلت شان پایان یابد.

*
البته این بحث مفصلی به نام" هوش اجتماعی " یا " EQ " را شامل میشود که نمی خواهم وارد آن شوم ، اما اگر بخواهیم قربانی نباشیم باید هوش اجتماعی خود را ارتقا ٴ دهیم