ویل دورانت میگوید " شادی از خرد عاقل تر است." نظر شما چیست؟
مقاله ای در این رابطه به نام "شاد باشیم اما نه بی تفاوت نسبت به سرنوشت یکدیگر" در برچسب "مثل هیچکس نبودن" گذارده ام.
۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه
۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه
تبردزد
دهقانی تبرش را پیدا نمی کرد .به پسر همسایه اش شک کرد . او را زیر نظر گرفت . رفتار پسرک عینا شبیه رفتار یک تبر دزد بود ،حتی چهره اش هم چهره ی یک تبر دزد بود. حرف هایی که می زد، چیزی جز حرف های یک تبر دزد نبود.تمامی حالت ها و رفتار هایش از یک مرد تبر دزد نشان داشت.
تا که به طور اتفاقی ، هنگام جابجا کردن دسته ای چوب بود ، که تبرش را پیدا کرد.
روز بعد ،وقتی پسر همسایه را نگاه می کرد ، هیچ نشانه ی خاصی ، نه در رفتارش و نه در حالتش نمی دید که گواه بر تبر دزد بودن او باشد. ______حکایتی چینی منسوب به لیه یوکو ( قبل از میلاد)
در مقاله "پیش داوری یا قضاوت نادرست " در برچسب های "مثل هیچکس نبودن،پرسش های بنیادی" به این داستان اشاره شده است.
تا که به طور اتفاقی ، هنگام جابجا کردن دسته ای چوب بود ، که تبرش را پیدا کرد.
روز بعد ،وقتی پسر همسایه را نگاه می کرد ، هیچ نشانه ی خاصی ، نه در رفتارش و نه در حالتش نمی دید که گواه بر تبر دزد بودن او باشد. ______حکایتی چینی منسوب به لیه یوکو ( قبل از میلاد)
در مقاله "پیش داوری یا قضاوت نادرست " در برچسب های "مثل هیچکس نبودن،پرسش های بنیادی" به این داستان اشاره شده است.
۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه
پیش داوری یا قضاوت نادرست
پیش آمده که به شخصی سوظن داشته باشید و بعد متوجه شوید که اشتباه کرده اید، یا براساس رفتار نادرستی که بر مبنای این فکر نادرست در پیش گرفته اید فرصت داشتن یک رابطه درست و منطقی را با شخص مورد نظر از دست داده باشید ؟
آیا با خود شما چنین رفتاری شده است یعنی در مظان سوظن قرار گرفته اید تادرک کنید که چه فشار روحی بر شخص وارد میشود؟
آیا تا به حال شده که کسی از اطرافیان شما که طاقت تحمل وجود شما را ندارد ( به هر دلیلی ) با صحنه سازی و جابجا کردن چیز های با ارزش ،شما را در مظان اتهام قرار دهد و در اطراف شما جوی از شک و تردید و بی اعتمادی فراهم آورد تا اینکه شما از مبارزه خسته شوید و نتیجه بگیرید که شخصیت شما و هویت شما ارزشمند تر از این است که بازیچه دست افراد نادرست و ناراست قرار گیرد؟
در این صحنه در هر نقشی که هستید دوست دارم داستان کوتاهی به نام "تبر دزد " را در بر چسب " قصه های خواندنی " برایتان بگویم شاید بتوانیم دست از پیش داوری و قضاوت کردن برداریم.
آیا با خود شما چنین رفتاری شده است یعنی در مظان سوظن قرار گرفته اید تادرک کنید که چه فشار روحی بر شخص وارد میشود؟
آیا تا به حال شده که کسی از اطرافیان شما که طاقت تحمل وجود شما را ندارد ( به هر دلیلی ) با صحنه سازی و جابجا کردن چیز های با ارزش ،شما را در مظان اتهام قرار دهد و در اطراف شما جوی از شک و تردید و بی اعتمادی فراهم آورد تا اینکه شما از مبارزه خسته شوید و نتیجه بگیرید که شخصیت شما و هویت شما ارزشمند تر از این است که بازیچه دست افراد نادرست و ناراست قرار گیرد؟
در این صحنه در هر نقشی که هستید دوست دارم داستان کوتاهی به نام "تبر دزد " را در بر چسب " قصه های خواندنی " برایتان بگویم شاید بتوانیم دست از پیش داوری و قضاوت کردن برداریم.
۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه
نوروز آمد و افرینش جلوه سبز خود را متجلی کرد
نوروز 1389 شمسی بر همه ایرانیان سراسر جهان مبارک باد.
نوروز را با روزهایی نو ، اندیشه هایی نو ، کرداری نو و گفتاری نو شروع کنیم .
همان طور که در روزهای پایان سال 1388 شمسی زنگار از خانه هامان زدودیم ، در 13 روز گذ شته فرصتی بود تا زنگار از دلهامان بزداییم ، و دیروز در سیزدهمین روز از نو روز اهریمن را از وجودمان و زندگیمان بیرون کنیم . و از حالا یادمان باشد که باید بیدار دل بمانیم و دستاوردهایمان را پاس بداریم و بدانیم که اهریمن برای غارت هستیمان فرصت را از دست نمی دهد .خواب غفلت ما چاره کاراهریمن است پس بیدار بمانیم.
نوروز را با روزهایی نو ، اندیشه هایی نو ، کرداری نو و گفتاری نو شروع کنیم .
همان طور که در روزهای پایان سال 1388 شمسی زنگار از خانه هامان زدودیم ، در 13 روز گذ شته فرصتی بود تا زنگار از دلهامان بزداییم ، و دیروز در سیزدهمین روز از نو روز اهریمن را از وجودمان و زندگیمان بیرون کنیم . و از حالا یادمان باشد که باید بیدار دل بمانیم و دستاوردهایمان را پاس بداریم و بدانیم که اهریمن برای غارت هستیمان فرصت را از دست نمی دهد .خواب غفلت ما چاره کاراهریمن است پس بیدار بمانیم.
۱۳۸۸ اسفند ۴, سهشنبه
جادوی آفرینش
در دربار امپراتور چین ، نقاشی با تکبر در برابر امپراتور حاضر شد .برای این جسارت او ، امپراتور او را محکوم کرد که از انگشت شست هر دو پایش آویزان کنند تا جان سپارد.ولی این هنرمند تقاضا کرد که او را از یک شست آویزان کنند.
امپراتور با خواهش او به این تصور که مرگ او وحشتناک تر خواهد بود ، موافقت کرد.درباریان از محل مجازات بیرون رفتند ، چون نمی خواستند در احتضاری بی پایان شرکت کنند.
نقاش با سری آویزان و دست بسته ،تنها ماند و موفق شد که به هر حال خود را با انگشت آزادش به زمین برساند.
سپس با نوک ناخن شروع به نقاشی موش های کوچکی روی شن های زیر دستش کرد.او آن قدر موش ها را خوب می کشید که موش های نقش بسته روی شن ها شروع به بالا رفتن از پاهایش کردند و طناب را جویدند و با حوصله تا باز شدن کامل طناب به کار خود ادامه دادند. در این موقع، نقاش سبیل های آنها را بوسید و آسوده خاطر و آزادانه به سوی سرنوشت رفت.---------------------داستان چینی
امپراتور با خواهش او به این تصور که مرگ او وحشتناک تر خواهد بود ، موافقت کرد.درباریان از محل مجازات بیرون رفتند ، چون نمی خواستند در احتضاری بی پایان شرکت کنند.
نقاش با سری آویزان و دست بسته ،تنها ماند و موفق شد که به هر حال خود را با انگشت آزادش به زمین برساند.
سپس با نوک ناخن شروع به نقاشی موش های کوچکی روی شن های زیر دستش کرد.او آن قدر موش ها را خوب می کشید که موش های نقش بسته روی شن ها شروع به بالا رفتن از پاهایش کردند و طناب را جویدند و با حوصله تا باز شدن کامل طناب به کار خود ادامه دادند. در این موقع، نقاش سبیل های آنها را بوسید و آسوده خاطر و آزادانه به سوی سرنوشت رفت.---------------------داستان چینی
در مقاله " خلاق بمانیم " دربرچسب " مثل هیچکس نبودن " به این داستان اشاره شده است.
۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه
خلاق بمانیم
آیا می توان آزادی یک ذهن خلاق را به اسارت در آورد ؟
داستانی چینی در این رابطه برایتان دارم که تحت عنوان "جادوی آفرینش" در برچسب "قصه های خواندنی" خواهم آورد.
از حافظ لسان الغیب داریم که:
"گفتم که برخیالت راه نظر ببندند -- گفتا که رهرو است او از راه دیگر آید"
(فقط گویا بهتر است از کار انداختن ذهن را بطور کلی از طرق مختلف !!!! در نظر نگیریم؟)
داستانی چینی در این رابطه برایتان دارم که تحت عنوان "جادوی آفرینش" در برچسب "قصه های خواندنی" خواهم آورد.
از حافظ لسان الغیب داریم که:
"گفتم که برخیالت راه نظر ببندند -- گفتا که رهرو است او از راه دیگر آید"
(فقط گویا بهتر است از کار انداختن ذهن را بطور کلی از طرق مختلف !!!! در نظر نگیریم؟)
۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه
این چه ؍سر است
داستان مناظره حضرت موسی با خداوند که عاقبت به حضرت موسی گفته شد: سخت گرسنه ام ،مناظره رها کن .رو طعام ها بساز فردا می آیم .موسی طعام ها بساخت از بامداد نظر کرد همه چیز آماده بود ؍الا آب. درویشی آمد و نان خواست ، به او گفت دو سبو آب آور تا نان دهم و درویش خد متها کرد و نان گرفت و رفت .
موسی تا دیر وقت منتظر شد و غذا را بین همسایگان پخش کرد و مانده بود این چه ؍سر است ،تا زمان انبساط آمد. سوال کرد: وعده فرمودی و نیامدی .گفت: آمدم اما تو ما را نان ؍کی دهی تا دو سبو آب نفرمایی آوردن._____ <مجموعه مقالات شمس تبریزی>
موسی تا دیر وقت منتظر شد و غذا را بین همسایگان پخش کرد و مانده بود این چه ؍سر است ،تا زمان انبساط آمد. سوال کرد: وعده فرمودی و نیامدی .گفت: آمدم اما تو ما را نان ؍کی دهی تا دو سبو آب نفرمایی آوردن._____ <مجموعه مقالات شمس تبریزی>
۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه
۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه
باورش سنگین است
ذهن من در گیر است
خاطرات او را،
باورش سنگین است .
و توان انسان،
چه شگفت انگیز است .
چه شگفت انگیز است ،
این داستان:
کودکی ۥنه ساله
با عروسکهای دست دوزش
در حیاط سنگفرش خانه
می دود در پی پروانه
د خترک مو بور است
عسل چشمانش ،وه چه زیباست ولی
زیبایی چه بلایی دارد در پی خود
چفت در می کوبد،
چفت در می کوبد
مادرش مفتون شهرت کوبنده
میدهد قول ، ولی
پدرش می کوبد بر سر خویش
می گوید: "دخترم با هوش است ،
خاطرات او را،
باورش سنگین است .
و توان انسان،
چه شگفت انگیز است .
چه شگفت انگیز است ،
این داستان:
کودکی ۥنه ساله
با عروسکهای دست دوزش
در حیاط سنگفرش خانه
می دود در پی پروانه
د خترک مو بور است
عسل چشمانش ،وه چه زیباست ولی
زیبایی چه بلایی دارد در پی خود
چفت در می کوبد،
چفت در می کوبد
مادرش مفتون شهرت کوبنده
میدهد قول ، ولی
پدرش می کوبد بر سر خویش
می گوید: "دخترم با هوش است ،
دخترم زیبا روست."
مادرش همچو صخره سخت است، می گوید:
"دختر باهوش و زیبا روی می بایست
راهی متبخ خانه شوهر باشد،
پس چه بهتر پروردهٴ دست همسر باشد."
مادرش همچو صخره سخت است، می گوید:
"دختر باهوش و زیبا روی می بایست
راهی متبخ خانه شوهر باشد،
پس چه بهتر پروردهٴ دست همسر باشد."
این چنین است که پدر تسلیم است
باز هم چفت در می کوبد
طوفان است ، طوفان است
و همه همره طوفان هستند
دختر زیبا روی ، غرق در حیرت و شرم
ناگهان می بیند که سوار طوفان
می رود تا که بسازد ، آ نچه را می بینی
ذهن من در گیر است
باورش سنگین است
از خدا پرسیدم :" پس چگونه است؟
دختر ۥنه ساله ،همره طوفان شد
با گذشت سالها ،ماجراها در پی
سر بلند و پیروز ، قهرمان ما شد."
پاسخ آمد در خواب
سرگذشتش همچون
ملحفه ای پاک است
که سفید و بی لک
می تکانی آنرا تا
بیابی نقصی ، می بینی
صاف و یکدست بودست
با کنار چاک، چاک
تا نماید گذر عمرش را
و بکوید که نباید ذره بین برداری .
تا بیابی راهی تا تسلی بخشی،
خستگی هایش را
و فراهم آری فرصتی را ،
تا ببخشد آنچه را که بر او بگذ شته ست.
و بدانی سر نوشتش این بود
روح او می بایست می پیمود این راه را
تا بداند انسان تنها نیست
تا بیابد سپری از عشق و
با گذشت سالها ،ماجراها در پی
سر بلند و پیروز ، قهرمان ما شد."
پاسخ آمد در خواب
سرگذشتش همچون
ملحفه ای پاک است
که سفید و بی لک
می تکانی آنرا تا
بیابی نقصی ، می بینی
صاف و یکدست بودست
با کنار چاک، چاک
تا نماید گذر عمرش را
و بکوید که نباید ذره بین برداری .
تا بیابی راهی تا تسلی بخشی،
خستگی هایش را
و فراهم آری فرصتی را ،
تا ببخشد آنچه را که بر او بگذ شته ست.
و بدانی سر نوشتش این بود
روح او می بایست می پیمود این راه را
تا بداند انسان تنها نیست
تا بیابد سپری از عشق و
شمشیری از انصاف
و بسازد قلعه ای نا مرٸی ،
و بسازد قلعه ای نا مرٸی ،
محصور در ایمان.
سروده "م.الف. نیک" در تاریخ 19 دیماه 1388
----------------------------------------------------------------
سرودهٴ " باورش سنگین است " را به همه زنانی تقدیم می کنم که اگر چه فرهنگ نا بخرد زمانه کودکی شان را به غارت برد ، ولی با روح بزرگ خود زیستند و حماسه آفریدند.
دوست میدارم
صبر و برد باریت را
استواری و پایداریت را
همیشه هشیاریت را
اما پاک دلیت را
آرامش و دریا دلیت را
و تبلور عشق خدایی در وجودت را
حضور در صحنه ات را
بدون خدعه و نیرنگ
بدون سحر و جا دو
با عشق و با ایمان.
دوست میدارم
صبر و برد باریت را
استواری و پایداریت را
همیشه هشیاریت را
اما پاک دلیت را
آرامش و دریا دلیت را
و تبلور عشق خدایی در وجودت را
حضور در صحنه ات را
بدون خدعه و نیرنگ
بدون سحر و جا دو
با عشق و با ایمان.
م.الف. نیک
----------------------------------------------------------------
۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه
Haiti Earthquake
نمیتوانم همچنان به نوشتن مقاله هایم ادامه دهم در حالی که در فا صله ای که بسیار دور به نظر می رسد فاجعه ای رخ داده که بسیارنزدیک است. قلبم به درد آمده گویی که زلزله " بم" و" رودبار" در "ایران" تکرار شده ، چندی قبل زلزله ای خفیف لحظه ای کوتاه تر از ثانیه "تهران" را لرزاند ، بعد از ظهر یک روز پاییزی بود که همه از ساختمانها بیرون ریختند و مدتی را در زیر آ سمان آبی به سر بردند .گویی که سقف آسمان نه تنها زیبا ترین که امن ترین سقفی است که میتواند بر سرمان باشد .ولی حادثه درست وقتی می آید که منتظرش نیستی .و بلایای طبیعی هم که دیگر قربانیان خود را انتخاب نمیکنند .
واقعیت این است که بسیاری از مردم دنیا اگرچه می خواهند نمی توانند مستقیما کمکی به کم کردن رنج و درد بازماندگان زلزله بکنند، ولی بیایید همه با هم دعا کنیم که زیر آوار ماندگان نجات یابند و بازماندگان آرامش خود را به دست آورند و سامان بگیرند.
وبیند یشیم
آیا این شروعی از آنچه است که زمین و ساکنانش باید منتظرآ ن با شند ؟
واقعیت این است که بسیاری از مردم دنیا اگرچه می خواهند نمی توانند مستقیما کمکی به کم کردن رنج و درد بازماندگان زلزله بکنند، ولی بیایید همه با هم دعا کنیم که زیر آوار ماندگان نجات یابند و بازماندگان آرامش خود را به دست آورند و سامان بگیرند.
وبیند یشیم
آیا این شروعی از آنچه است که زمین و ساکنانش باید منتظرآ ن با شند ؟
آیا زمانش نیست که نگاهمان را تغییر دهیم؟
آیا زمانش نیست که پوستهٴ خودخواهی و همه چیز خواهی را که بدور خود تنیده ایم بشکافیم ؟ و دنیای درون ودر نتیجه دنیای بیرونمان را دوباره بسازیم.
گویی که آخرین فرصت است.
آیا زمانش نیست که پوستهٴ خودخواهی و همه چیز خواهی را که بدور خود تنیده ایم بشکافیم ؟ و دنیای درون ودر نتیجه دنیای بیرونمان را دوباره بسازیم.
گویی که آخرین فرصت است.
۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه
تجلی آگاپه (عشق الهی)
آگاپه ( عشق الهی) در ؍اروس و فیلوس نهفته است .
؍اروس، احساسات میان دو نفر است. هرگز چهره اروس در هیچ شخصی یکسان نمی باشد . هیچکس نمی تواند از ؍اروس بگریزد.همگان نیازمند حضور او هستند ، اگرچه در بسیاری از اوقات ؍اروس در ما این احساس را بوجود می آورد که از دنیا فاصله گرفته و در تنهایی خود زندانی مان می کند.
اگر در عشق میان دو نفر احساس باخت یا از دست دادن شرایط و یا زندانی شدن باشد در واقع ؍اروس ، یعنی روحی که آنها را به یکدیگر پیوند می زند ،نیمه زشتش را نشان خواهد داد و آن چیزی که خداوند در انسان برای اظهار زیباترین احساسات به امانت گذاشته بود ، تبدیل به چشمه نفرت و نابودی میشود.
فیلوس عشقی تحت نام و شکل دوستی می باشد ،هنگامی که ؍اروس توانایی آن را ندارد که شعله هایش درخشندگی همیشگی را داشته باشند ، آن فیلوس است که زوجها را متصل می دارد.
آگاپه در اروس و فیلوس نهفته است .
؍اروس، احساسات میان دو نفر است. هرگز چهره اروس در هیچ شخصی یکسان نمی باشد . هیچکس نمی تواند از ؍اروس بگریزد.همگان نیازمند حضور او هستند ، اگرچه در بسیاری از اوقات ؍اروس در ما این احساس را بوجود می آورد که از دنیا فاصله گرفته و در تنهایی خود زندانی مان می کند.
اگر در عشق میان دو نفر احساس باخت یا از دست دادن شرایط و یا زندانی شدن باشد در واقع ؍اروس ، یعنی روحی که آنها را به یکدیگر پیوند می زند ،نیمه زشتش را نشان خواهد داد و آن چیزی که خداوند در انسان برای اظهار زیباترین احساسات به امانت گذاشته بود ، تبدیل به چشمه نفرت و نابودی میشود.
فیلوس عشقی تحت نام و شکل دوستی می باشد ،هنگامی که ؍اروس توانایی آن را ندارد که شعله هایش درخشندگی همیشگی را داشته باشند ، آن فیلوس است که زوجها را متصل می دارد.
آگاپه در اروس و فیلوس نهفته است .
منتخبی از "پاٸولو کوٸیلو" در کتاب "خاطرات یک مغ"
۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه
سال نو میلادی ، سال 2010 ،آغازی با آگاپه
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید ---- نا خوانده نقش مقصود در کارگاه هستی--- " حافظ"
پس با هم تکرار میکنیم:
و باید بدانیم که انتخاب الهی همواره عالی و والاترین پاسخ به نیاز ماست." فلورانس اسکاول شین"
پس با هم تکرار میکنیم:
"اختیار همه چیز در دست عشق الهی است و همه چیز نیکوست"
" عشق الهی پیشاپیش همه چیز را میداند و هم اکنون به شیوه های غنی و شکوه مند همه ی نیاز ها را بر می آورد . ثمرات نیکوی عشق الهی هم اکنون پدیدار میشود ."و باید بدانیم که انتخاب الهی همواره عالی و والاترین پاسخ به نیاز ماست." فلورانس اسکاول شین"
مقاله بعدی تحت نام" تجلی آگاپه (عشق الهی )" در برچسب " مثل هیچکس نبودن" خواهد آمد.
۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه
رویین تن شدن
این مقاله در ادامه پرسش های مطرح شده در"نگاهی از بیرون بر رفتار خود " در برچسب "پرسشهای بنیادی " آمده است.
اگر تمام تمرکز خود را بر تلافی کردن آنچه که دیگری کرده است قرار دهیم یعنی کنترل فکر و ذهن خود و حتی زندگی و تصمیمات خود را به دست آن دیگری سپرده ایم و بر اساس قانون "عمل و عکس العمل " زندگی خود را قرار داده ایم که با ادامه این روند سر نخ گم شده و همه چیز عکس العمل میشود .
چوپرا می گوید :"راه رویین تن شدن این است که تدافعی رفتار نکنیم . دفاع از دید گاهی را که داری کنار بگذار تا آن گاه هیچ حمله ای بر ضد تو انجام نگیرد .آن گاه که به طور کامل در حالت عدم خشونت قرار می گیریم ، تمام موجودات پیرامون ما خشم وخشو نت را کنار می گذارند ."
همچنین مثل معر وف " کم گوی و گزیده گوی چون دۥر" را باید آویزه ٴ گوش خود کنیم تا کمتر به دیگران آسیب برسانیم و کمتر از دیگران آسیب ببینیم . باید بدانیم که احساساتی که در اطراف ما در قلیا ن است چه مثبت و چه منفی قابل درک ودریافت است و نیازی نیست درباره آن گفتگو شود .هر حالت عاطفی هورمون ویژه ای دارد که با تراوش از بدن بر دیگران اثر می گذارد . ا ین که می گوییم " وقتی وارد اتاق شدم فضای پر تنش را احساس کردم " واقعیتی فیزیولوژیکی است .
امر سون می گفت : "هستی تو با چنان صدایی بلند در گوش من فریاد می زند که نمی توانم حرف هایت را بشنوم ." و این نیز واقعیتی فیزیولوژیک است .
اگر تحت تاثیر محرکهای محیطی زندگی کنیم، در واقع کنترل ذهن خود را نا دانسته به دیگران سپرده ایم . کدام دیگران ؟ آنهایی که از کنترل اطرافیان خود احساس قدرت کرده وبرای پیشبرد مقاصد خود از این افراد تحریک پذیر استفاده می کنند .حتی گاهی اوقات فقط برای تفریح اقدام به بر انگیختن احساس شما میکنند .*
اگرآرام و خونسرد بر مبنای عقاید و ایده های خود زندگی کنیم فارغ از اینکه دیگران چه قضاوتی میکنند و یا چه انتظاراتی دارند و مستقل از تایید دیگران به راه خود رویم و به ندای درون خود گوش فرا دهیم و نشانه ها را در یابیم ،آنگاه میتوانیم شاهکار خود را خلق کنیم که بی نظیر و اثر گذار خواهد بود و حتی تمامی منتقدین ما که تعدادشان کم هم نیست انگشت به دهان میمانند و بخود آمده و می فهمند که تمام زمان و انرژی را که در راه دخالتها و قضاوتها و سر خوردگیها و حتی دشمنیهای خود صرف کرده اند تا ما و دنیای اطراف ما و خود را کنترل کنند، به هدر داده اند . زمان از دست رفته باز نمیگردد و با ید با احساس تاسف درونی خود عمر خود را سپری کنند و یا با کور دلی برای دیگری همین مزاحمتها را فراهم کنند تا مهلت شان پایان یابد.
* البته این بحث مفصلی به نام" هوش اجتماعی " یا " EQ " را شامل میشود که نمی خواهم وارد آن شوم ، اما اگر بخواهیم قربانی نباشیم باید هوش اجتماعی خود را ارتقا ٴ دهیم
چوپرا می گوید :"راه رویین تن شدن این است که تدافعی رفتار نکنیم . دفاع از دید گاهی را که داری کنار بگذار تا آن گاه هیچ حمله ای بر ضد تو انجام نگیرد .آن گاه که به طور کامل در حالت عدم خشونت قرار می گیریم ، تمام موجودات پیرامون ما خشم وخشو نت را کنار می گذارند ."
همچنین مثل معر وف " کم گوی و گزیده گوی چون دۥر" را باید آویزه ٴ گوش خود کنیم تا کمتر به دیگران آسیب برسانیم و کمتر از دیگران آسیب ببینیم . باید بدانیم که احساساتی که در اطراف ما در قلیا ن است چه مثبت و چه منفی قابل درک ودریافت است و نیازی نیست درباره آن گفتگو شود .هر حالت عاطفی هورمون ویژه ای دارد که با تراوش از بدن بر دیگران اثر می گذارد . ا ین که می گوییم " وقتی وارد اتاق شدم فضای پر تنش را احساس کردم " واقعیتی فیزیولوژیکی است .
امر سون می گفت : "هستی تو با چنان صدایی بلند در گوش من فریاد می زند که نمی توانم حرف هایت را بشنوم ." و این نیز واقعیتی فیزیولوژیک است .
اگر تحت تاثیر محرکهای محیطی زندگی کنیم، در واقع کنترل ذهن خود را نا دانسته به دیگران سپرده ایم . کدام دیگران ؟ آنهایی که از کنترل اطرافیان خود احساس قدرت کرده وبرای پیشبرد مقاصد خود از این افراد تحریک پذیر استفاده می کنند .حتی گاهی اوقات فقط برای تفریح اقدام به بر انگیختن احساس شما میکنند .*
اگرآرام و خونسرد بر مبنای عقاید و ایده های خود زندگی کنیم فارغ از اینکه دیگران چه قضاوتی میکنند و یا چه انتظاراتی دارند و مستقل از تایید دیگران به راه خود رویم و به ندای درون خود گوش فرا دهیم و نشانه ها را در یابیم ،آنگاه میتوانیم شاهکار خود را خلق کنیم که بی نظیر و اثر گذار خواهد بود و حتی تمامی منتقدین ما که تعدادشان کم هم نیست انگشت به دهان میمانند و بخود آمده و می فهمند که تمام زمان و انرژی را که در راه دخالتها و قضاوتها و سر خوردگیها و حتی دشمنیهای خود صرف کرده اند تا ما و دنیای اطراف ما و خود را کنترل کنند، به هدر داده اند . زمان از دست رفته باز نمیگردد و با ید با احساس تاسف درونی خود عمر خود را سپری کنند و یا با کور دلی برای دیگری همین مزاحمتها را فراهم کنند تا مهلت شان پایان یابد.
* البته این بحث مفصلی به نام" هوش اجتماعی " یا " EQ " را شامل میشود که نمی خواهم وارد آن شوم ، اما اگر بخواهیم قربانی نباشیم باید هوش اجتماعی خود را ارتقا ٴ دهیم
۱۳۸۸ دی ۴, جمعه
MERRY CHRISTMAS
میلاد مسیح پیام آوررحمت و مهربانی برهمگان مبارک.
کمتر از یک هفته به پایان سال میلادی2009 مانده است واگر بنا به پیش گویی ها سال 2012 سال نابودی زمین باشد،حال بدلیل آب شدن یخهای قطبی یا جنگهای اتمی آیا به همین روش که تا بحال زندگی کرده ایم ادامه خواهیم داد ؟
آیا سال گذشته میلادی برای شما سال خوبی بوده است ؟
این هفته فرصت خوبی است که همه آنچه را که به آن افتخار میکنیم را جدا کنیم و از آن انرژی بگیریم برای شروع سالی بهتر.
این هفته فرصت خوبی است تا همه کارهای نیمه تمام خود را بررسی کرده و قدم های بعدی را برای تکمیل آن در سال جدید مشخص کنیم.
این هفته فرصت خوبی است تا همه ایده هایی را که در سر داریم و به دلیل مشغله زیاد نادیده گرفته ایم بر روی کاغذ بیاوریم.
این هفته فرصت خوبی است تا اهداف خود را برای سال آینده مشخص کنیم و برای دستیابی به آنها برنامه ریزی کنیم .
کمتر از یک هفته به پایان سال میلادی2009 مانده است واگر بنا به پیش گویی ها سال 2012 سال نابودی زمین باشد،حال بدلیل آب شدن یخهای قطبی یا جنگهای اتمی آیا به همین روش که تا بحال زندگی کرده ایم ادامه خواهیم داد ؟
آیا سال گذشته میلادی برای شما سال خوبی بوده است ؟
این هفته فرصت خوبی است که همه آنچه را که به آن افتخار میکنیم را جدا کنیم و از آن انرژی بگیریم برای شروع سالی بهتر.
این هفته فرصت خوبی است تا همه کارهای نیمه تمام خود را بررسی کرده و قدم های بعدی را برای تکمیل آن در سال جدید مشخص کنیم.
این هفته فرصت خوبی است تا همه ایده هایی را که در سر داریم و به دلیل مشغله زیاد نادیده گرفته ایم بر روی کاغذ بیاوریم.
این هفته فرصت خوبی است تا اهداف خود را برای سال آینده مشخص کنیم و برای دستیابی به آنها برنامه ریزی کنیم .
موفق باشید
۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه
نگاهی از بیرون بر رفتار خود
آیا روش زندگی و طرز برخورد خود را تا بحال تحلیل کرده اید ؟
آیا از آن دسته افرادی هستید یک روند تلافی جویانه در تمام تصمیمات و برخوردهایشان سایه افکنده؟
آیا از آن دسته افرادی هستید که تدافعی رفتار میکنند ؟
آیا از آن دسته افرادی هستید که مرتب در وضعیت حمله سر مکنند که مبادا دیگری اقدام به حمله کند؟
آیا محرک های بیرونی چنان بر شما اثر میگذارند که شما را کنترل کرده و برخورد ها و تصمیمات شما را شکل میدهند؟
آیا از آن دسته افرادی هستید یک روند تلافی جویانه در تمام تصمیمات و برخوردهایشان سایه افکنده؟
آیا از آن دسته افرادی هستید که تدافعی رفتار میکنند ؟
آیا از آن دسته افرادی هستید که مرتب در وضعیت حمله سر مکنند که مبادا دیگری اقدام به حمله کند؟
آیا محرک های بیرونی چنان بر شما اثر میگذارند که شما را کنترل کرده و برخورد ها و تصمیمات شما را شکل میدهند؟
در ادامه مقاله " رویین تن شدن " در بر چسب "مثل هیچکس نبودن" ارایه می شود.
۱۳۸۸ دی ۱, سهشنبه
خود را شاد کنید
اگر پاسخ شما به این دو سوال عنوان شده در مقاله "سوال مهم" در بر چسب " پرسشهای کوانتومی" مثبت است انسان سالمی هستید .
چوپرا می گوید : "هدف زندگی گسترش شادمانی است ."، ماهاریشی می گوید : هدف زندگی سه چیز است : "شفا دادن ، شاد کردن مردم و بر پایی صلح و آرامش ."
هر روز این سوالات را از خود بپرسید :
چه چیز در زندگی من عالی و در خشان است ؟
در زندگیم شکر گزار چه هستم؟
در زندگیم از چه چیز هیجان زده هستم ؟ چه اتفاقی در راه است ؟ چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟
هم اینک در زندگیم ازچه خوشحال و سر خوشم ؟ یا اینکه اگر می خواستم چه چیز می توانست خوشحالم کند؟
بر پاسخ ها تمرکز کنید . این پاسخ ها هدیه هایی هستند که هر روز می توانید به خودتان بدهید. ( آنتونی را بینز )
یک گام جلوتر رفته و علاوه بر اینکه خودتان را خوشحال می کنید ، دیگران را نیز خوشحال کنید تا خوشحال تر شوید ، چگونه ؟
سوالات نیرو بخش به عنوان هدیه به دیگران بدهید تا نقطه تمرکز آنها را به سمت آنچه که باید سپاس گزار آن باشند متوجه کنید و بدین ترتیب احساس خوبی در آنها ایجاد کنید و شاهد شکفتن چهره آنها باشید و بدانید شاد کردن دیگران انرژی مثبتی در شما ایجاد میکند که پاداش شماست.
و به قول حافظ : "گفتم هوای میکده غم می برد ز دل-- گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند."
بسیاری از آدم ها با این احسا س خطاهمیشه دست در گریبان هستند که چگونه ، چطور و چه وقت حال دیگری را بگیرند حال دلیلش یا این است که آن شخص زمانی حال آنها را گرفته و بدنبال تلافی هستند یا اینکه احساس میکنند که برای اینکه پررو شده یا رویش زیاد نشود باید حالش را بگیرند که فراموش نکند چه کسی است و یا اینکه به او یادآوری کنند که خودشان چقدر مهم هستند وخلاصه بدین ترتیب دنیای اطراف خود را به نفع خود کنترل میکنند .و بدین ترتیب انرژی مورد نیاز خود را برپایه ناراحت کردن دیگران تامین میکنند، اگر چه در لحظه احساس سرخوشی یا پیروزی می کنند اما نباید فراموش کنند برآیند انرژی هایی که ارسال و دریافت کرده اند نسیبشان میشود و وقایعشان را شکل میدهد .
" خود کرده را تدبیر نیست "
چوپرا می گوید : "هدف زندگی گسترش شادمانی است ."، ماهاریشی می گوید : هدف زندگی سه چیز است : "شفا دادن ، شاد کردن مردم و بر پایی صلح و آرامش ."
هر روز این سوالات را از خود بپرسید :
چه چیز در زندگی من عالی و در خشان است ؟
در زندگیم شکر گزار چه هستم؟
در زندگیم از چه چیز هیجان زده هستم ؟ چه اتفاقی در راه است ؟ چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟
هم اینک در زندگیم ازچه خوشحال و سر خوشم ؟ یا اینکه اگر می خواستم چه چیز می توانست خوشحالم کند؟
بر پاسخ ها تمرکز کنید . این پاسخ ها هدیه هایی هستند که هر روز می توانید به خودتان بدهید. ( آنتونی را بینز )
یک گام جلوتر رفته و علاوه بر اینکه خودتان را خوشحال می کنید ، دیگران را نیز خوشحال کنید تا خوشحال تر شوید ، چگونه ؟
سوالات نیرو بخش به عنوان هدیه به دیگران بدهید تا نقطه تمرکز آنها را به سمت آنچه که باید سپاس گزار آن باشند متوجه کنید و بدین ترتیب احساس خوبی در آنها ایجاد کنید و شاهد شکفتن چهره آنها باشید و بدانید شاد کردن دیگران انرژی مثبتی در شما ایجاد میکند که پاداش شماست.
و به قول حافظ : "گفتم هوای میکده غم می برد ز دل-- گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند."
بسیاری از آدم ها با این احسا س خطاهمیشه دست در گریبان هستند که چگونه ، چطور و چه وقت حال دیگری را بگیرند حال دلیلش یا این است که آن شخص زمانی حال آنها را گرفته و بدنبال تلافی هستند یا اینکه احساس میکنند که برای اینکه پررو شده یا رویش زیاد نشود باید حالش را بگیرند که فراموش نکند چه کسی است و یا اینکه به او یادآوری کنند که خودشان چقدر مهم هستند وخلاصه بدین ترتیب دنیای اطراف خود را به نفع خود کنترل میکنند .و بدین ترتیب انرژی مورد نیاز خود را برپایه ناراحت کردن دیگران تامین میکنند، اگر چه در لحظه احساس سرخوشی یا پیروزی می کنند اما نباید فراموش کنند برآیند انرژی هایی که ارسال و دریافت کرده اند نسیبشان میشود و وقایعشان را شکل میدهد .
" خود کرده را تدبیر نیست "
۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه
سوال مهم
به این دو سوال مهم پاسخ دهید :
- آیا هیچ هد ف و مقصودی در زندگی تان دارید ؟
- آیا آدمی شاد هستید ؟
- آیا هیچ هد ف و مقصودی در زندگی تان دارید ؟
- آیا آدمی شاد هستید ؟
در ادامه مقاله " خود را شاد کنید" خواهد آمد.
۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه
افسانه نرگس / نارسیس ( خود شیفتگی)
مرد جوان و زیبایی که هر روز به کنار دریاچه ای می رفت تا زیبایی خویش را در آب تماشا کند ، او آنچنان مجذوب تصویر خویش می شد که روزی به آب افتاد و در دریاچه غرق شد. در مکانی که به آب افتاده بود ، گلی رویید که آن را گل نرگس نامیدند.
پس از مرگ نرگس ، پریان جنگل به کنار دریاچه آب شیرین آمدند و آن را لبالب از اشکهای شور یافتند.
پریان پرسیدند : چرا گریه می کنی ؟
دریاچه جواب داد : من برای نرگس گریه می کنم.
پریان گفتند: هیچ جای تعجب نیست ، چون هر چند که ما پیوسته در بیشه ها به دنبال او بودیم تنها تو بودی که می توانستی از نزدیک زیبایی او را تماشا کنی.
دریاچه پرسید: مگر نرگس زیبا بود ؟
پریان شگفت زده پرسیدند : چه کسی بهتر از تو این را می داند ؟ او هر روز در ساحل تو می نشست و به روی تو خم می شد !
دریاچه لحظه ای ساکت ماند و سپس گفت : من برای نرگس گریه می کنم، اما هرگز متوجه زیبایی او نشده بودم. من برای نرگس گریه می کنم زیرا هر بار که به روی من خم می شد ، می توانستم در ژرفای چشمانش بازتاب زیبایی خویش را ببینم.
پس از مرگ نرگس ، پریان جنگل به کنار دریاچه آب شیرین آمدند و آن را لبالب از اشکهای شور یافتند.
پریان پرسیدند : چرا گریه می کنی ؟
دریاچه جواب داد : من برای نرگس گریه می کنم.
پریان گفتند: هیچ جای تعجب نیست ، چون هر چند که ما پیوسته در بیشه ها به دنبال او بودیم تنها تو بودی که می توانستی از نزدیک زیبایی او را تماشا کنی.
دریاچه پرسید: مگر نرگس زیبا بود ؟
پریان شگفت زده پرسیدند : چه کسی بهتر از تو این را می داند ؟ او هر روز در ساحل تو می نشست و به روی تو خم می شد !
دریاچه لحظه ای ساکت ماند و سپس گفت : من برای نرگس گریه می کنم، اما هرگز متوجه زیبایی او نشده بودم. من برای نرگس گریه می کنم زیرا هر بار که به روی من خم می شد ، می توانستم در ژرفای چشمانش بازتاب زیبایی خویش را ببینم.
۱۳۸۸ آذر ۱۷, سهشنبه
بنشین و گوش کن
خود آگاهی گستره تمام احتمالات ممکن و بالقوگی مطلق است .انیشتین می گفت :" در فیزیک جدید ، گستره تنها واقعیت است و گستره زنجیره ای از تمام حالت های ممکن اطلاعات و انرژی است که در شکل رویداد مکانی / زمانی نمود پیدا کند " . بنابر این می توان گفت ما همه گستره ی واحد هستیم . تمام مواد گستره ی انرژی و اطلاعات هستند که از گستره ای واحد سر چشمه میگیرند.
همه چیز از این گستره پدید می آید و لایه ی زیرین و پس زمینه ی ما همین گستره ی واحد است . برخی این گستره را روح می نامند ، برخی شعور و خود آگاهی و برخی خدا . حقیقت آن ست که درون ما ژرفایی وجود دارد که اندیشه های ما و کلا״همه چیز از آنجا بر می خیزد . اگر یاد بگیریم با آن ارتباط بر قرار کنیم دنیایمان تغییر میکند .با تمرین مراقبه یا تی ام می توان این ارتباط را بر قرار کرد . فقط باید اندکی برای " بودن" با خود وقت صرف کنیم و سپس ا ز این حالت خارج شویم . اگر خود را با آن بودن و جنبه ی روحانی خودمان همگام سازیم درباره همه چیز احساسی متفاوت خواهیم داشت.
از دیپاک چوپرا
فرانس کافکا می گوید :" برای ارتباط با جزء ابدی و خودِ خود نیازی نیست کاری انجام دهی ، فقط بنشین و گوش بده . حتی لازم نیست گوش بدهی ، تنها منتظر بمان . اصلا״ منتظر هم نمان بلکه آرام و خاموش باش تا جهان نقاب از چهره بر گیرد و رخ بنمایاند ، تا شادمانی را همچون فرشی پیش پای تو بگستراند ."
همه چیز از این گستره پدید می آید و لایه ی زیرین و پس زمینه ی ما همین گستره ی واحد است . برخی این گستره را روح می نامند ، برخی شعور و خود آگاهی و برخی خدا . حقیقت آن ست که درون ما ژرفایی وجود دارد که اندیشه های ما و کلا״همه چیز از آنجا بر می خیزد . اگر یاد بگیریم با آن ارتباط بر قرار کنیم دنیایمان تغییر میکند .با تمرین مراقبه یا تی ام می توان این ارتباط را بر قرار کرد . فقط باید اندکی برای " بودن" با خود وقت صرف کنیم و سپس ا ز این حالت خارج شویم . اگر خود را با آن بودن و جنبه ی روحانی خودمان همگام سازیم درباره همه چیز احساسی متفاوت خواهیم داشت.
از دیپاک چوپرا
فرانس کافکا می گوید :" برای ارتباط با جزء ابدی و خودِ خود نیازی نیست کاری انجام دهی ، فقط بنشین و گوش بده . حتی لازم نیست گوش بدهی ، تنها منتظر بمان . اصلا״ منتظر هم نمان بلکه آرام و خاموش باش تا جهان نقاب از چهره بر گیرد و رخ بنمایاند ، تا شادمانی را همچون فرشی پیش پای تو بگستراند ."
ارتباط
چگونه باید با جزء جاودان وجود مان ارتباط برقرار کنیم؟
من مقاله مرتبط با این سوال را تحت عنوان " بنشین و گوش کن " در بر چسب " مثل هیچکس نبودن " خواهم آورد ولی چه بسا راهکارهای شما عملی تر و ملموس تر باشد پس بیایید همراه باشیم .
من مقاله مرتبط با این سوال را تحت عنوان " بنشین و گوش کن " در بر چسب " مثل هیچکس نبودن " خواهم آورد ولی چه بسا راهکارهای شما عملی تر و ملموس تر باشد پس بیایید همراه باشیم .
اشتراک در:
پستها (Atom)