۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

گذشتن از هفت خان

هر یک از ما در ذهن خود دیوهایی را ساخته و پرداخته ایم که گاهی با او همدست میشویم و برعلیه خود دسیسه میکنیم و گاهی با آن در جنگیم ،دیو افکار منفی ،دیو باور های منفی، دیو ترس ، دیو کینه، دیو جهل،دیو تنگ نظری و .... من میخواهم در یک روند آرام و هماهنگ همچون رستم، پهلوانی خود ساخته شده و سوار بر رخش معرفت به جنگ اکوان دیو برویم،که اگر راهوار باشیم و باهم، شاید که هفت خوان را باپیروزی بگذرانیم.
فلورانس ا سکاول شین میگوید:شاید همیشه نتوانیم اندیشه هایمان را مهارکنیم اما کلام خود را میتوانیم در اختیار گیریم .تکرار بر ذهن نیمه هشیار اثر میگذارد و آنگاه بر موقعیت تسلط می یابیم.
استفاده از جملات تاکیدی و تکرار آنها راهی مطمٌن برای شکست دیوهای خود ساخته ذهن ماست .اگرچه راه حل آسان به نظر میرسد ولی اول باید آگاه باشیم که این دیوها چه میتوانند بر سر ما و اطرافیان ما بیاورند ،دوم باید بخواهیم و باور داشته باشیم که باید خود و زندگی خود رااز دست آنها برهانیم ،آنگاه با ایمان ،ممارست و پشتکار ا ست که این راه حل ساده پهلوانی چون رستم می آفریند. فقط یکبار امتحان کنید تا به تاثیر آن پی ببرید.خودتان را محدود به مکان و زمان خاصی نکنید در زمان هایی که از دست رفته محسوب میشوند مثلا در حال رانندگی هستید و در ترافیک گیر کرده اید، یا در حال شستن ظرف یا ورزش کردن و قدم زدن هستید،بد خواب شده اید و افکار مختلف به ذهن شما هجوم آورده اند ، این جملات را در ذهن خود تکرار کنید .خواهید دید که چگونه وجود شما از استرس ها و فشارهای روانی پاک میشود وآرامشی شما را فرا میگیرد که تا بحال تجربه نکرده اید.
هر از گاهی جمله ای جدید را همراه با مورد استفاده آن ارایه میدهم .این "جملات تاکیدی" بر گرفته از منابع مختلفی از اساتیدی مثل فلورانس اسکاول شین ،آنتونی رابینز، دکتر وین دایر، دیپاک چوپرا ،مارک فیشر،باربارا دی آنجلس ،ساتیا سای بابا و...وکتب مقدس ادیان ابراهیمی و آیین های هندو و بودا میباشد.اگرشما هم تجربه ای در این مورد دارید مرا نیز سهیم کنید.

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

اقدام کنیم

برای بر انگیختن نیروی ایمان وبهره مندی کامل از آن ،" آنتونی رابینز" میگوید:

  • نخست باید شک و تردید آفرید تا بتوان برای آفرینش ایمان ، اطلاعاتی تازه کسب کرد .اگر در جایگاه امروز خود مطمٸن و استوار باقی بمانیم ، هیچگاه رشدو پیشرفت نخواهیم کرد. باید شک و تردید را یار خود سازیم و همیشه باز و پذ یرا باشیم تا بتوانیم مفاهیم ،ایده ها ، احساسات ، افکار ،باورها و راهبردهای جدید را بپذ یریم. لازم نیست تا زمانی که گرفتار درد و ناراحتی میشویم منتظر بمانیم .
  • در هم شکستن قالب ها و الگوها ،کافیست از شک و تردید برای در هم شکستن قالب ها و الگوهای خود استفاده کنیم .اگرالگو ها را درهم نشکنیم آینده مان مثل گذ شته مان خواهد بود و تا زمانی که ا فکارمان را تغییر ندهیم ، زندگی مان تغییر نخواهد کرد .
  • بسیار بیندیشیم بدون اندیشیدن به هیچ چیز ایمان پیدا نکنیم و پرسش های موشکافانه بپرسیم وهرچه را به ما عرضه میشود چشم و گوش بسته نپذ یریم .دانش خود را در امور مرتبط به زندگیمان بیافزاییم.زندگی هر کس از دو راه شکل می گیرد : از راه بیرون و از راه درون ، اگر برای تصمیم گیری از راه بیرون استفاده کنیم یعنی میانبر زده ایم پس باید تقلید کنیم که همیشه پاسخگو نیست اما با اندیشیدن و پرسش های موشکافانه راه درون را پیش گرفته ایم. پس باید تصمیم بگیریم اندیشمندی پویا و در حال پیشرفت باشیم . همیشه در جستجوی درک و آگاهی بیشتر و نگاهی متفاوت به رویدادهای زندگی باشیم تا با پشتوانه محکم تر دست به انتخاب بزنیم .
    " اگر یاد بگیریم احساس ایمان را یار و یاور خود کنیم و در جای لازم با شک و تردید و عدم اطمینان همراه شویم ، یعنی از این نیروی دو گانه به گونه ای متعادل استفاده کنیم ،آن گاه زندگی آرمانی و بسی فرا تر از رویاهایمان خواهیم داشت."
  • از روی ترس تصمیم نگیریم ، که اغلب موجب دنباله روی از دیگران میشود. در حالی که شرایط هر کس منحصر به خود اوست .
  • باور هایی را بیافرینیم که حتی در شرایط سخت در ما ایمان بیافریند . مثلا من باور دارم " نیرویی مرا راهنمایی میکند" چرا که معتقد هستم که برای این به این دنیا آمده ام تا ماموریتی خاص مهم را به انجام برسانم .همیشه احساس میکنم که راه چاره با پای خود به سوی من خواهد آمدو بر پایه این باور تا راه چاره را نیابم تسلیم نمیشوم.
  • تمرین آنی آفرینش ایمان را بارها انجام دهیم تا نهادینه گردد . یعنی از جا بلند شویم و به رویدادی فکر کنیم که می خواهیم رخ دهد و نسبت به آن احساس امیدواری کنیم و بعد آن را به احساس ایمان و اطمینان تبدیل کنیم و در خود شور و حرارت ایجاد کنیم .دراین حالت به وضعیت بدن خود دقت کنیم ،چهره ، دستها ، طرز ایستادن ، نشستن و راه رفتن و حتی نفس کشیدنمان و این حالتها را بخاطر بسپاریم . تا در تکرار های بعدی بدنمان را در این حالت قرار دهیم تا درذهن مان احساس ایمان و اطمینان ا یجاد شود .
    اگر همین تمرین را در حالت تردید و دو دلی و یا ناامیدی انجام دهیم و به وضع بدن خود دقت کنیم تفاوت را درک کرده و بهتر تمرین آنی آفرینش را انجام میدهیم.
    در پست بعدی به آنچه نباید بکنیم میپردازیم و شما هم با من همراه شده و پیشنهاد دهید.

۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

کودک نان آور

دختر کوچک من می پرسد :
که چرا این کودک در خیابان تنهاست؟
که چرا این کودک راهی مدرسه نیست؟
که چرا ، این یکی فال حافظ دارد؟
وان یکی دسته گلی؟
پس کتاب درسش، پس مداد و مشقش
در کجا جا مانده ست؟
صورتش ، دستانش، گردن باریکش
چه سیاه است ولی ، تیره چشما نش
می درخشد وقتی ، اسکناسی
ناچیز در هوا می چرخد
پدرش کو، مادرش را چه شده است؟
دست پر مهر چه کسی بر سر اوست
مهربانی ، عشق را
پس که می افروزد دروجود کودک؟
حافظ او چه کسی ست؟
که چنین بی پروا می رود در هر جا
در کجا می ماند؟ در کجا می خوابد؟
آرزوهایش چیست ؟
رویاهایش به کجا خواهد رفت؟
این کودک ، این امید فردا
این رها شده در هر جا
چه کسی مسٌول است؟
چه کسی میداند، که چه می بایست کرد؟
سرگردان کودک تنها را
دخترم می دانی بس فراوان علت
میتواند باشد هر یک را
آن یکی بی پدر ، مادرش بیماراست
این یکی ، پدرش معتاد است
دیگری سر راهی بوده است
یا یتیمی که اسیر د یوی ست
یا پدر زندانی ست
مادرش هر جایی ست
دیگری را بینی که پدر بیمار است
از کار افتاده ست
00000
کودک نان آور میدود در هر جا
تاسیر سازد ، گرم سازد،سقف سازد بر سر
دخترم این همه قربانیها ،از نا بهنجاریها ست
ریشه دارد جایی که اگر بشکافی
می بینی متورم شده است در جایی قدرت و پول
می بینی خوب قسمت نشده ست امکانات
حاصل اش بیکاری، بیماری اعتیاد و فحشا ست
می پرسی که چه می بایست کرد؟
می دانی د لبند م، سرد و بی مهر گذشتن
از کنار کودک سرگردان ،راهش نیست
پول خرد ناچیز درمان نیست
گرچه باید باشد، لحظه را تسکین است
000
000
000
پس راه حل در کجاست؟ می گویمت فرزندم
باید جهانی گردد این کودک سرگردان
تا بشنوند فریاد خاموش در گلویش
باید جهان ریزد اشک بر او و سر نوشتش
تا ما بخاطر آریم که او در این نزدیکی ست
00000
تا ما فرا بخوانیم هر همت بلندی
حالا زمان آنست تا ما به میدان آییم با همه داشته هامان
اندیشه مان ، مال مان ، عشق مان ، وقتمان

این دلنوشته درتاریخ هفتم مهر 1388
توسط م.الف.نیک سروده شده است

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

همه ی بودن من

مشت های گره کردۀ من خالی است
انگشتانم را بر هم میفشارم
اما، دستانم چه تهی است
پس کجاست؟ پس چه شد؟
حبابی در دست داشتم؟حبابی از باورها ؟
حبابی از باید ها و نباید ها؟حبابی از آرزوها؟
خالی دستانم در نیمه راه بودن
وه ، چه دشوار است. آیا آغازی ست؟
سرگشتگی من اکنون می گوید:
بار سنگین قضاوتهایت را بسپار به خاک
و رها کن خود را از هر آنچه که تو را آزرده ست
بگسل بند فرسودۀ دلبستگی هایت را،
زنجیر کهنۀ وابستگی هایت
دور کن همه ناخواستنی هایت را
پاک کن ذهنت را، پاک کن ذهنت را
و به خاطر آور آنچه را خواسته ای
شکر بگذار آنچه را داشته ای
بگذر از هر آنچه به زمان وابسته ست
نقطۀ آغاز است در بودن
لحظه ای کوتاه است همه ی بودن من
می نمایم خود را غرق در این بودن
بودن و با خود یکرنگ شدن
بودن و از خود نترسیدن
بودن و داشته ها و نا داشته ها را پذیرفتن
بودن و خود را باور داشتن
بودن و از خود هر سوالی پرسیدن
بودن و پاسخ ها را در خود کاویدن
چه شکوهی دارد همۀ بودن من
چه شکوهی دارد همۀ بودن من
(ا ین دلنوشته درتاریخ 5 شهریورتوسط" م.الف. نیک" سروده شده است)

برانگیختن ایمان

برای بهره مندی کامل از نیروی ایمان و برانگیختن شور و انرژی درونی چه باید کرد و چه نباید کرد؟

مقاله های مرتبط با این پرسش را تحت عنوان " اقدام کنیم " و" دوری کنیم" در برچسب " مثل هیچکس نبودن" ارایه خواهم کرد.

۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

توهمه اندیشه ای

ای برادر تو همه اندیشه ای مابقی را استخوان و ریشه ای (مولانا)*
اغلب ما در سطحی پایین تر از آن چه توانایی رسیدن به آن را داریم باز میمانیم.دکتر وین دایر میگوید: "تو همان میشوی که آن گونه می اندیشی".اصولا برای کارهایی که در محدوده ذهنی ما قابل باور است خود به خود ایمان ما فعال میشود و آن کار را انجام شدنی میدانیم. پس برای آنچه که بنظر نشدنی می آید ولی آ رزوی انجامش را داریم باید ایمان بیافرینیم.نیرویی که باید آن را از درونمان فعال کنیم. چرا که ایمان همان شورو انرژی است که می تواند ما را از موانع عبور دهد باید بدانیم از درون ما میجوشد فقط باید آن را تجلی بخشیم .و این همان مثل معروف خودمان را بیاد میآورد" خواستن ،توانستن است".امید و آرزو بی تحرک و ایستا هستندوبا احساس ایمان و اطمینان است که واقعیت می یابند.
اصل " جست و جو کن تا بیابی" یعنی در هر موقعیتی به دنبال هر چه بگردیم آن را خواهیم داشت. پس باید مراقب باشیم چه میخواهیم وایمانمان که همان شور و انرژی درونمان است را صرف چه کاری میکنیم.من بارها تجربه این را داشته ام که از ته دل به دنبال راه کاری بوده ام یا سوالی ذهنم را مشغول کرده است و پاسخم را دریافت کرده ام حتما شما هم این تجربه را داشته اید.
این مطلب را با پرسش کوانتومی دیگری دنبال خواهم کرد
*(منظور از ای برادر ای انسان است)

از عالم دیگر

مایکل نیوتن ، روانشناس و محققی است که عمر خود را صرف تحقیق و بررسی در عوالم بعد از مرگ کرده است او در حالت هیپنوتیزم به حافظه پنهانی و ضمیر ابر آگاه مراجعین خود دست یافته وخاطرات و تجربیات آنها را از دنیای دیگر شرح میدهد .نکته ای که در میان همه گفته های مراجعین دیده میشود این است که در عالم دیگر نظم و ترتیب خلل ناپذیر ، مهر و محبت سر شار و نظام آموزشی آن است.
نخستین کتابش " journey of souls " برگردانده شده به فارسی توسط" محمود دانایی" به نام " سفر روح" دریچه جدیدی را از عوالم پس از مرگ ،برزخ،حساب و کتاب آخروی و دیگر مسایل عالم بعد ، به روی خوانندگانش باز میکند.
کتاب دوم او "Destiny of souls" برگردانده شده به فارسی به نا م" سرنوشت روح " است.
آنچه که باید به آن توجه کرد این است که همه کتب مقدس به گونه ای رمز آلود به این موضوعات پرداخته اندوچه بسا از آنچه در پیش است ترسانده اند بطوریکه انسان ازمرگ میترسد وآنرا سفری دلنشین نمی یابدوچنان دو دستی به این عالم وهمه اشتباهاتش میچسبدتا مرگ را به خاطر نیاورد. اما نکته در این است که در این دو کتاب چنان تصویری زیبا و خیال انگیز از عالم دیگر ترسیم میشود که دیگر مرگ خاکستری واندوهناک جلوه نمیکند.

۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

ایمان چیست؟

چه چیزی در کریستف کلمب شهامت در نوردیدن اقیانوسها را آفرید؟
فکرش را بکنید بعضی وقتها وقتی قرار است به کشوری جدید ، شهری جدید ، جاده ای جدید یا حتی ساده تر به اتوبانی که تا به حال نرفته اید بروید چه احساسی دارید ، در حالی که همه آنها حداقل روی نقشه وجود دارد.رفتن به سرزمین های ناشناخته را آیا میتوان فقط با شهامت توضیح داد؟
چه چیزی در مهاتما گاندی قدرت مقاومت ورهبری مردم هند به سوی آینده ای مستقل را آفرید؟
چه چیزی باعث شد نلسون ماندلا بتواند با تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی مبارزه کند؟
وبسیاری بزرگان دیگر...از نظر آنتونی رابینز فقط نیروی ایمان است که میتواند چنین شهامتی را بیافریند. منهم کاملا موافقم ولی معتقدم که با این مثال نباید احساس کنیم که "ما قرار نیست کارهایی با این عظمت بکنیم، یرای معمولی بودن نیاز به این همه فلسفه بافی نیست".آنچه که باید به خاطر بسپاریم این است که :
زندگی صحنه زیبای هنرمندی ما ست *
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود....
پس زندگی معمولی وجود ندارد ،هرانسانی با طرح خاصی به صحنه زندگی وارد میشود اینکه بتواند سناریو را بخاطر آورد، درک کند وبه زیبایی اجرا کند ، به شور و انرژیی احتیاج دارد به نام ایمان و هر کاری که با شور ایمان آمیخته باشد تبدیل به یک شگفتی میشود که هرگز فراموش نمیشود.
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
این موضوع را ادامه خواهم داد و منتظر نظرات شما هستم .
*فکر میکنم شعر از سهراب سپهری باشد. البته آثار شکسپیر نیزپر از قطعاتی است که زندگی را نوعی صحنه تآتر
می خواند مثلا در نمایشنامه "As you like it" که به فارسی به نام "هرطور که بخواهید " می گوید :
دنیا همه صحنه ای ست،
و مردان و زنان بازیگران:
به صحنه می آیند و از صحنه می روند
و هر کس در عمرخود بسیارنقشها که بازی میکند

نیروی ایمان را فعال سازیم

تاحالابه این فکر کردید که ایمان چیه ؟ از چه جنسیه؟ چطوری دوست دارید تعریفش کنید ؟

مقاله های مرتبط با این پرسش را تحت عنوان " ایمان چیست ؟" و" تو همه اندیشه ای" در بر چسب "مثل هیچکس نبودن" ارایه خواهم کرد.

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

لحظه آغازاست

به نام خداوند جان و خرد
دوباره متولد شده ام.هیجان انگیز است .گویی دررا به دنیایی تازه گشوده ام.بودن در این لحظه همتی میخواست که آن را یافته ام.دوست دارم به خودم تبریک بگویم.حس عجیبی دارم گویی قدم اول را برداشته ام ومی دانم که دیگر از پای نخواهم نشست تا در مسیر درست قرار بگیرم.به امید تعامل با شما هستم و میدانم که میتوانم.و به شما که این لحظه را با من شریک شده اید افتخار میکنم.به امید پیروزی