این مقاله در پاسخ به پرسش" گام بعدی را چگونه برداریم " در برچسب "پرسشهای بنیادی (کوانتومی)" آورده شده است.
به جمله ویل دورانت فکرمی کردم اینکه "شادی از خرد عاقل تر است " .جالب است که در تمام طول زندگی " خرد" برایم بالاترین ارزش بوده است و لحظه ای پیش که کتابی را زمانی به همسرم هدیه داده بودم باز کردم، دیدم که در آن برای او آرزو کرده ام که کسب خرد و فرزانگی را سر لوحه امورش قرار دهد.شاید برای همین این جمله توجه مرا به خود جلب کرده و مرا به فکر فرو برده است .
در ادبیات کهن ایران زمین به جرات میتوانم بگویم که "حکیم عمر خیام" نمونه کامل و بارز این تفکر است چرا که در اوج خردمندی و فرزانگی (ریاضی دان، منجم،فیلسوف ...) بسیاردر باره شاد زیستن و خوش بودن می گوید:
"خوش باش و میندش که مهتاب بسی --- اندر سر خاک یک بیک خواهد تافت"
"می نوش ندانی از کجا آمده ای --- خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت" و ....
اما شادی کجاست ؟ آنجا که ترس و وحشت نیست ، آنجا که امنیت و آرامش است و آنجا که نگرانی و بدبختی معنا ندارد و بالاخره آنجاکه میتوان خوش بین ، مثبت اندیش و جاذب روشنایی بود بدون اینکه به حماقت مبتلا شد.
نتیجه شاد بودن سلامت اجتماعی و فردی است .و از آنجا که شادی مسری است.پس موج شادی بازتابی ایجادمیکند که خودش را تقویت میکند و این موج هرگز نمی میرد.شادی عشق میآفریند ،عشق به زندگی ، عشق به همنوع ،عشق به وطن و عشق به همه چیز.
از لحاظ خلقت ،انسانها تنها موجوداتی هستند که می توانند لبخند بزنند ، بخندند .فکرش را بکنید حیوانات می توانند فشار روانی را احساس کنند ، نگران شوند،وحشت زده شوند حتی گریه کنند ولی نمیتوانند بخندند ،گویی که خنده به بشر اعطا شده تا بتواند شاد باشد وسلامتی جسم و روح خود را حفظ کند.حتی خندیدن اولین پاسخ مستقل به محرک برای نوزاد انسان است.
اما شادی در فرهنگ حاکم بر جامعه کنونی چه جایی دارد؟آیا سبکسری و تهی مغزی جلوه نمیکند؟و یا بهتر است بپرسیم که آیا ظرفیتی برای شاد بودن باقی مانده است یا اینکه اینقدر همه دست در گریبان مشکلات و مسایل شخصی و اجتماعی خودهستند که گویی که این لغت اصلا از فرهنگ لغت فارسی حذف شده است.و این حس از وجودمان رخت بر بسته است.
ازآنجا که این بحث در این کوتاه کلام نمی گنجدو ابعاد اجتماعی آن ما را به ناکجا آباد می برد، ادامه اش را برای فرصتی دیگر می گذارم و این جمله را تقدیم تان میکنم:
"اگر می بینی کسی به روی تو لبخند نمی زند علت را در لبان فرو بسته خود جستجو کن " (دیل کارنگی)
۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر